معماری منظر
عبارت معماری منظر دلالت بر حرفه ای دارد که قصد آن طراحی و ساماندهی منظر است. بنابراین تعریف مفهوم منظر به شناخت دامنه فعالیت این حرفه کمک خواهد کرد.
منظر به یک معنا محیط پیرامون است و بر فضای ملموس و رویت پذیر اطلاق می شود اما در معنای دیگر دلالت بر ذهنیتی دارد که در انسان به واسطه مواجهه با این فضای کالبدی، نقش می بندد. در حالتی دیگر می توان منظر را ترکیب این دو یعنی پدیده ای مرکب از ذهنیت و عینیت تعریف کرد.

باید دقت داشت که پذیرش هر یک از تعارف فوق، منجر به تعریف حوزه فعالیت معماری منظر می شود. بدین معنی که اگر منظر را صرفا کالبدی بدانیم آنگاه ممکن است که رشته معماری منظر را در حد یک باغبان یا طراح فضای سبز تنزل دهیم و یا توجه بیش از اندازه به حوزه ذهنیِ منظر ممکن است که معماری منظر را به علوم اجتماعی و حوزه های انسان شناختی نزدیک سازد.
در تعریف ساده و ابتدایی از معماری منظر گفته می شود که این رشته تلفیقی از علوم مهندسی شهرسازی و مهندسی معماری است که به طراحی و فضاسازی در محیط باز میپردازد. معماری منظر میتواند مربوط به یک بنا، پارک (بوستان) و غیره باشد.
اما واقعیت این است که چنین تعریفی احتمالاً در آمریکا طرفدارانی داشته باشد. در تعریف معماری منظر در اروپا بیشتر بر جنبه های انسانی و ذهنی آن تاکید می شود و این رشته به سایر رشته های مشابه مانند معماری، شهرسازی، طراحی شهری، طراحی محیط، مهندسی فضای سبز و ... کاملا متمایز است و حرفه ای مستقل به شمار می رود که ذیل هیچ یک از این رشته ها قرار نمی گیرد.
به عنوان مثال کوین لینچ در دهه 80 میلادی چنین دیدگاهی به معماری منظر دارد(که البته امروزه دارای اعتبار نیست): «معماری منظر همان طراحی شهری ولی در سطح پایین است. معماری منظر در مورد انسان و نحوهٔ آرامش آن بحث میکند؛ یعنی هرچهقدر معماری منظر ما بهتر باشد، منظر ما در همهٔ زمینهها -چه در زمینهٔ فرهنگی و چه در زمینهٔ اجتماعی- پیشرفت خواهد کرد.»
در تعاریف کنونی معماری منظر به خصوص به عنوان هنر ایجاد ارتباط میان انسان و طبیعت بیش ازهر چیز به خلق و آمادهسازی زمینههای درک زیبایی در محیط انسانی و به عبارت دیگر به بخش وسیعی از محیط طبیعی و باز توجه میشود. لذا این دانش و حرفه با هنرمندی زمینه ساز طراحی و پردازش زمین و به ویژه نمایش خوانا و پایدار جلوههای بصری در فضاهای باز است، بعلاوه نقش بسیار مهمی را نیز درمدیریت به تعادل رسانیدنمجموعه عوامل و عناصر طبیعی و مصنوع در جوامع زیستی ایفا میکند.
با توجه به مطالعات موجود، آنچه تقریباً در صد سال اخیر به عنوان معماری منظر تعریف شده یا چارچوب کلی از تعریفهای آن ارائه شده است، از یکسو برآمده از دانش ضمنی و آموزههای محیطی بشر در تاریخ تمدن و زندگی جوامع زیستی و ازسوی دیگر متکی بر دیدگاههای صاحبنظران و متخصصانی است که هر یک براساس باورها، دانش و تجربههای خود به موضوع منظر و فعالیتهای معماری منظر پرداختهاند. به این ترتیب، فعالیت کنونی «معماری منظر» همچنان ضمن اتکا به سنتها و تجربههای تمدنهای کهن در پرداخت محیط و ساماندهی منظر، از تجربههای در حوزههای برنامه ریزی و معماری، باغبانی، جغرافیای طبیعی، اکولوژی، مهندسی آب و زمین شناسی در توسعه کیفی محیط زندگی انسان و نیز صیانت از منابع طبیعی و ارزشهای فرهنگی بهره مند میشود. با توجه به هدفهای کنونی معماری منظر، بررسیها بیشتر دیدگاهها و جنبههایی را مورد توجه قرار داده که به واسطه نوع سازماندهی و تنظیم روابط مربوط به آن، آسایش، سلامت و رفاه انسان با سلامت محیط طبیعی، اکولوژی و اکوسیستمهای حیاتی درگرو هم و یکپارچه فرض شدهاند. دراین مورد نیز تاکید بیشتر بر جنبههایی است که نقش تعیین کننده بر مفاهیم پایداری دارند و تاثیرشان در شناخت مسائل جزئی و تعدیل کاستیهای موجود بسیار زیاد است.
هم اکنون هدفهای کلی و چارچوب تعریفهای کنونی معماری منظر در مقیاس جهانی و به ویژه در کشورهای پیشرفته، بر ارتقای کیفیت فضاهای باز و سبز، محیط طبیعی مرتبط با فعالیتهای انسانی و به ویژه مدیریت جلوههای بصری منظر و فرایندهای اکولوژیکی در مقیاسهای گوناگونی تاکید دارد. همچنین، مقیاسها و فعالیتهای معماری منظر را میتوان در چند زمینه معرفی کرد که عبارتند از: مقیاسهای بزرگ (محیط، آمایش سرزمین، پایداری منظر و برنامه ریزی منظر)، مقیاس میانی (محیط شهری، اسکان، مناطق طبیعی بکر و حدود شهر)، و مقیاس خرد (فضاهای باز و محیط طبیعی درون شهری، عناصر طبیعی منظر شهری، محوطهها و سایت معماری.
قدم اول در ایجاد طرحهای معماری در فضاهاو محوطه ها,توجه به پارامترهای مکانی واهداف واحتیاجات بالقوه کسانی است که از این مکانها استفاده میکنند.نتایج این تحقیقات در قالب یک برنامه نوشته شده,فهرست یا تحلیل مکانی ارایه میشود.مرحله بعد درپروسه طراحی توجه به کانسپت یا همان تصورو مفهوم در محوطه سازی است که مجموع طرحها و ایده هاپیرامون چگونگی طراحی و بهبود وضعیت استفاده از یک فضای خاص را در بر میگیرد. در اغلب موارد این ایده ها نتیجه تحقیقات و بررسیهای انجام گرفته است اما گاهی اوقات طرحها وایده ها قبل از تحقیقات شکل میگیرند و متعاقب بررسیهای انجام شده,تغییراتی در انها اعمال میشود.
خلاقیت
گاهی اوقات ترس از مواجه شدن با تازگیهاو بدایع یا عادت به بدیهیات,منجر به تکیه وتاکید طراح بر بکارگیری راهکارههای ساده وپیش پا افتاده میشود.اولین پیامد ریسک گریزی,یکنواختی یا همان تکرار بینتیجه طرحهای پیشین است. هیچ ایده ای به ذات خود اشتباه نیست واین شرایط زمانی و مکانی موجود است که گاهی باعث میشود برخی ایده ها نادرست جلوه کنند به عبارتی میبایست به ایده ها اعتماد کرد و با رویه تفکر خلاق سعی در تعدیل و به روز کردن انها نمود.
ارایه چند راه حل برای تفکر خلاق
1-انتخاب فضای مناسب 2-بهبود تفکر خلاق 3-استفاده ذهنی از "اماهاو اگرها" 4-بررسی پروژه 5-کنترل و تغییر طرح 6-بررسی راه حلهای غیر عملی 7-بیان ونمودار ساختن ایده نخستین 8-تغییر مسیر 9-استراحت ذهن
معماری مذهبی
معماری مذهبی به معماری ساختمانهایی گفته میشود که بر اساس نگرش مذهبی و ایدئولوژی مذهبی طراحی میگردد که معمولاً این معماری در ساختمانهایی که کاربری مذهبی دارند مانند: آتشکدهها، مسجدها، کلیساها، معبدها، خانقاهها و زیارتگاهها دیده میشود
معماری مذهبی در ایران
معماری مذهبی از میان سبکهای معماری ایران از جایگاه خاصی برخوردار است. سابقه این نوع معماری به دوران قبل از اسلام به ویژه دوران ساسانیان میرسد.
معماری زرتشتی
این معماری در آتشکدههای باقیمانده از دوره ساسانیان قابل رویت هست که از نمونههای باقیمانده میتوان آتشکده سروستان نام برد و آتشکده یزد از نمونههای جدید میباشد
معماری یهودی
معماری مسیحی
این معماری با تاثیر گرفتن از فرهنگ و معماری غربی ترکیب آن با معماری ایرانی در کلیساهای ایران دیده میشود و یکی از نمونههای موفق آن را میتوان کلیسای وانک واقع در منطقه جلفا اصفهان نام برد.
معماری اسلامی
با گسترش دین اسلام در کشورهای مختلف از جمله ایران، معماری مذهبی در اسلام از جایگاه خاصی بر خوردار گشت و معماری اسلامی شکل گرفت، البته عواملی چون «تأکید بزرگان دین»، «کارکرد گسترده» و «پدیده وقف» در گسترش و توجه ویژه معماران به «مسجد» بی تأثیر نبودهاست. بدین ترتیب، مسجد در ایران عالی ترین نوع بنای اسلامی و به عقیده صاحب نظران «کلید معماری اسلامی» به شمار میآید.
معماری گوتیک انگلیسی
معماری گوتیک انگلستان
معماری گوتیک، یکی از سبکها و دورههای تاریخی معماری است. این سبک، سبکی مذهبی بوده که همواره، در خدمت کلیسا بوده است.
آغاز پیدایش هیچیک از شیوههای معماری را به دقت شیوهٔ گوتیک، نمیتوان تعیین کرد. هنر معماری گوتیک در میان سالهای ۱۱۳۷ و ۱۱۴۴ (میلادی) در جریان بازسازی کلیسای سنت دنیس فرانسه پا به عرصه وجود گذاشت و تا اواسط قرن شانزدهم میلادی در اروپا معمول بود. هنر گوتیک در میان دو دوره رمانسک و رنسانس واقع شده است و تا قبل از دوره مدرن گوتیک به عنوان یک صفت منفی به کار میرفت فیلاریته از آن به عنوان هنر فلاکت زده یاد میکند. سبک معماری جورجیا الهام گرفته از این سبک در سالهای ۱۷۲۰ تا ۱۸۴۰ در کشورهای انگلیسی زبان شهرت یافت.
دورهٔ گوتیک در فرهنگ جهان دوران استیلای مذهب، و بالاخص کلیسا، بر جوامع بوده. نوع ارتباطات در آن دوران به صورت عمودی تعریف می شده است. بدین معنا که تمام ابعاد و جنبههای زندگی در جهت خداوند و برای خداوند تعریف می شده. این الگو در معماری آن دوران خود را به صورت فلشهای رو به بالا (به سمت خداوند) نشان داده است. دورهٔ گوتیک با ظهور اومانیسم پایان یافت. البته عدهای دوره رنسانس را دشمن گوتیک می دانند .
معماری گوتیک انگلستان در کلیسای سالزبری
ویژگیهای معماری گوتیک انگلستان به طرز شگفت انگیزی در کلیسای سالزبری به نمایش در آمدهاند. این کلیسا که در سالهای ۱۲۲۰ و ۱۲۶۰ در چمن زارهای دولتی ساخته شده است تفاوتی چشمگیر با کلیساهای واقع در شهر که دور تا دور آن را خانهها محصور کردهاند، ایجاد کرده است.
نمای سالزبری به دلیل داشتن برجهای کوتاه، جرزهای افقی، سر درها ی ورودی کوچک و تو رفتگیهایی، با نمای دو کلیسای پاریس یا آمین تفاوت دارد. به دلیل اهمیت کمتر ارتفاع ساختمان در انگلیس آن زمان، ارتفاع سالزبری با کلیسای آمین که همزمان هستند، تقریباً یکی است. نمای بیرونی سالزبری به دلیل نوک تیز بودنش با گوتیک فرانسوی تفاوت دارد.
نقشهٔ کلیسای سالزبری راست خط ودراز است و بازویی دوگانه دارد که انتهای شرقی آن پهن تر است؛ که از این نظر هماند کلیساهای سیستریان است. فضای داخل کلیسا، سه طبقه است و قوسهایی نوک تیز دارد و از نظر طاق جناغی و جرز مرکب سبک گوتیک است اما با گوتیک فرانسوی تفاوت دارد زیرا ستونکهای جرزها تا زیر طاقهای جناغی کشیده نشدهاند بلکه برآمدگی سه دهانهای دارند و یک تاًکید افقی نیرومند را در بر دارند.
به دلیل استفاده از سنگ رنگی در نقش و نگارها و قوسها جزییاتی وجود دارد و درخششی تند و زنده در درون کلیسا ایجاد میکند. جرزهایی از جنس میلههای مرمر پربک، طاقهای مواج را به زمین بستهاند. این کلیسا بنایی جسارت آمیز است و به دلیل نقشهٔ راست خطی که دارد پیشگامان سبک مشعشع در اروپاست.
گوتیک انگلیسی سدهٔ چهاردهم را تزیین یافته می دانند زیرا جزییات ساختمانها و دیوارها و طاقها بسیار تزیین شدهاند.
معماری گوتیک انگلستان در کلیسای گلاستر
صد سال پس از سالزبری، کلیسای گلاستر با سبک عمودی ساخته شد. کلیسای گلاستر دارای یک انتهای شرقی پهن است که شامل چندین پنجرهٔ افقی بزرگ هم شکل است و یاد آور نمای غربال مانند کلیسای سالزبری است. اما دیگر اثری از طاق جناغی نیست، و این طاق به طاق گهوارهای با تزیینات کاربردی تبدیل شده است.
معماری گوتیک انگلستان در نمازخانه هنری VII
در سدهٔ شانزدهم، تکامل سبک عمودی در نمازخانه ی هنری VII دیده میشود که متعلق به عصر تودور هاست. نوعی معماری گل و بته دوزی در رگهها پدید آمده که به درون شکلهایی شبیه به طاق پنکهای کشیده شدهاند. این طاقها ارگانیک به نظر میرسند که گویی در جریان ذوب به سنگ تبدیل شدهاند.
این نماز خانه فرورفتن گوتیک ساختمانی در خیال پردازی را نشان میدهد. سبک عمودی این بنا شیوهٔ زندگی گران سلحشوران اواخر سدههای میانه را نمایش میدهد. که زندگی هم چنان خشونت بار بوده است. اما هنر هم چنان از نوعی ظرافت برخوردار بوده و از درشتی میگریزد.
معماری مایا
معماری مایاها که تا به امروز بجای مانده عمدتاً مبتنی بر ساخت منازل شهری و روستایی، کاخهای شاهی و معابد و هرمهای مذهبی- عبادی و سامانههای شهری مانند کانال هاو مخازن آب، راههای شهری و بین شهری میشد. خیابانها عمدتاً بصورت سنگفرش بودند و برای طراحی شهر مهندسان امر ابتدا نقشه شهر را طراحی کرده و سپس نظر مساعد شاه را میگرفتند. معمولاً ساختمانهای مذهبی مایاها که بصورت هرم بود با مذهب و ایدئولوژی و نیز با گاهشماری مایایی در ارتباط بود. پلکان در معماری جایگاه ویژهای داشت و در همه آثار بگونهای بچشم میآید. در نمای ساختمان از موزاییک و انواع رنگ استفاده میشد و بکارگیری نقوش و تصویرهای مختلف در درون اتاقها یا راهروها و نمای خارجی ساختمانهای فاخر ویژگی دیگر معماری آمریکای مرکزی در عصر طلایی مایاها بود. مصالح ساختمانی اصلی در معماری مایاها را سنگ آهک تشکیل میداد که عمده آثار مایایی از سنگ آهک درست شدهاند.
معماری پرش کیهانی
معماری پرش کیهانی نام فارسی کتابی است از چارلز جنکس که در مورد روندهای معماری در اواخر قرن بیستم است.
بنیانگذار و صاحب سبک در این مقوله فرانک گری است. در معماری پرش کیهانی طرحها به صورت فانتزی و کژریخت (دفرمه) است. سبک پرش کیهانی سبک جدیدی است که بیش از ۱۰ـ۱۲ سال سابقه ندارد.
از نمونه کارهای فرانک گری میتوان به موزه گوگنهایم واقع در شهر بیلبائو اسپانیا و همچنین سالن کنسرت والت دیسنی در لوس آنجلس اشاره کرد.
در کارهای فرانک گری خط راست وجود ندارد. پلان این موزه به شکل گلی در حال شکفتن است و اجزای ساختمان از مرکز به سمت بیرون گسترش یافتهاست. جنس نمای موزه از ورق تیتانیوم است.
چارلز جنکز در مورد این موزه ایرادی را عنوان کردهاست: او اعتقاد دارد که گری باید در نمای ساختمان از ورقهایی با ابعاد متفاوت استفاده میکرد. همانند فلس ماهی. و به نسبت شکل بنا ابعاد ورقها باید تغییر میکردند. گری در کارهای بعدی خود این مسئله را مد نظر قرار داد.
معماری پرش کیهانی را میتوان سبک تکمیل کنندهٔ تاخوردگی (فولدینگ) و واسازی دانست.
معماری برون گرا
معماری برونگرا بناهای برونگرا بناهایی هستند که با فضای بیرونی خود ، شامل عناصر شهری مثل گذر ، مسیر و دیگر عناصر بیرونی در ارتباط مستقیم بوده و فضاهای داخلی آن نیز همین ارتباط را با فضای بیرونی دارند .
قالب معماری
این نوع بناها ، هم در قالب معماری عمومی و بیشتر در مقابر و مساجد ، امامزاده ها و مانند آن و هم در قالب معماری مسکونی ، در نقاط مختلف ایران ساخته شده اند .
تفاوت
تفاوت بارزی که با بناهای دیگر بخصوص بناهای قسمت مرکزی ایران دارند ، در عنصری بنام حیاط است . گونه ای از معماری مسکن با ویژگی هایی از قبیل ، داشتن ارتباط بصری و فیزیکی مستقیم با فضای بیرون خانه ، نداشتن حیاط گسترش در ارتفاع و سازماندهی فضایی نسبت به یک فضای دیگر مثل دالان است .
معماری زیستفنی
معماری زیستفنی یا معماری بیونیک (به انگلیسی: Bionic architecture) یا معماری طبیعت الگو رویکردی است که برای خلاقیت و نوآوری در طراحیهای معماری از طبیعت الهام میگیرد و مسائل فنی معماری را از طریق الگوگیری از طبیعت حل میکند. معماری طبیعت الگو در واقع یکی از موضوعات تخصصی رشته میان رشتهای خلاقیت شناسی طبیعت الگو یا مهندسی خلاقیت و نوآوری طبیعت الگو میباشد.
خلاقیت شناسی طبیعت الگو ،(Nature based Creanovatology)الگوگیری از انواع سامانهها، ساختارها، راهبردها و ساز و کارهای طبیعت و موجودات زنده برای ابداع و اختراع، خلاقیت و نوآوری و حل مسائل میباشد. خلاقیت شناسی طبیعت الگو به عنوان یک حوزهٔ علمی تخصصی با ماهیت میان رشتهای عبارت از اختراع شناسی مبتنی بر طبیعت یا مهندسی اختراع طبیعت الگو و یک روششناسی بسیار قدرتمند حل خلاق مسئله، از شاخهها یا گرایشهای تخصصی علم خلاقیت شناسی (خلاقیت نوآوریشناسی) (Creanovatology) به شمار میرود.
خصوصیات معماری طبیعت الگو
روح بخشیدن به ساختمان یکی از تمایلات معماری بیونیک است که طراحان این رشته با توجه به قدرت سازه برای تنفس (زندهنمایی)، به کمک خطوط مستقیم یا منحنی خالص و القاء آهستهٔ تمامیت سازه به آن دست پیدا میکنند و مهم ترین چیز برای معماری بیونیک آن است که ساختمان بتواند زنده بودن خود را القاء کند.
معماری بیوتک
پس از جنگ جهانی دوم و آغاز دههٔ شصت قرن بیستم، تبادل علمی بین گرایشهای علوم طبیعی و فنی رونق گرفت.
در جریان همایشی در اوهایو، که نیروی هوایی آمریکا در سال ۱۹۶۰ برگزار کرد، برای اولین بار واژه ایی به نام "بیونیک" از ترکیب دو لغت "بیولوژی" و "تکنیک"، به معنای زیستار شناختی یا به کارگیری اندامهای ساختگی طبیعت که میتوانیم به فارسی "زیست فنی" ترجمه کنیم، توسط دانشمند آمریکایی جک. ای. استیل بیان شد. او بیونیک را علم سیستمهایی که شالوده و پایهٔ تمامی سیستمهای زندهاند، میداند. این واژه در برگیرندهٔ کار همه متخصصانی است که تلاش دارند برای حل مشکلات فنی خود از دانستههای طبیعت الهام بگیرند.
در ابتدا بیونیک به بررسی ماشینهایی که براساس سیستمهای زنده طراحی و ساخته شده بودند میپرداخت و هم اکنون بیونیک از هر جهت هنر به کارگیری دانش سیستمهای زنده در حل مسائل فنی است.
در بیونیک، تحقیق فقط به یک رشتهٔ خاص علمی محدود نمیشود، اگر چه خود بیونیک هنوز به عنوان یک علم نوپاست، امّا فعالیت بیونیک دانان را میتوان در حوزهٔ "علوم کاربردی" مطرح کرد که همچون رابطی پدیدههای گوناگون را با الگوهای زنده مقایسه میکنند، به عبارتی دیگر برای هر پدیده، الگوی زندهای مییابند.
علوم کاربردی شاخههایی از علوم هستند که رشد و تکامل آنها در مرحلهای مانند طراحی، ساخت، ایجاد و تغییر باشد و این قسمت به بخش مهندسی اختصاص دارد، از آنجایی که مهندس نقش اصلی و اساسی در توسعهٔ تکنولوژی دارد، فعالیت این بخش باید با تأمل و دقت نظر، به گونهای که همگام با طبیعت باشد، هدایت شود، بنابراین به جاست اگر بگوییم که همهٔ راهها به طبیعت ختم میشود.
یکی از بهترین طرحهای شناخته شده از علم بیونیک اثر لئوناردو داوینچی نقاش معروف است که ماشین پرنده را براساس ساختمان بدن یک خفاش طراحی کرد. استدلال او این بود که خفاش دارای بال کاملا پوشیدهای است که هوا را از خود عبور نمیدهد و دارای پوستی پرده مانند است که آن را تقویت میکند.
حدود ۴۰۰ سال بعد از طرح داوینچی، ماشین پرنده توسط کلمنت آدر با الهام از خفاش ساخته شد و در سال ۱۸۹۰ تا ارتفاع ۱۵ متری پرواز کرد. جانداران میپردازد و مسائل فنی را از راههای زیستی حل میکند.
معماری بیونیک یا علم بررسی نظام حیات جانداران، امروزه به عنوان یکی از سه علم برتر جهان (IT, Nano, Bionic) معرفی گردیده است. روح بخشیدن به ساختمان یکی از تمایلات معماری بیونیک است که طراحان این رشته با توجه به قدرت سازه برای تنفس (زندهنمایی)، به کمک خطوط مستقیم یا منحنی خالص و القاء آهستهٔ تمامیت سازه به آن دست پیدا میکنند و مهم ترین چیز برای معماری بیونیک آن است که ساختمان بتواند زنده بودن خود را القاء کند. این یک باور متعالیست که با زنده بودن محیط زیست، هماهنگی کامل با طبیعت ایجاد میشود. شاید یک طریقهٔ معتبر و قوی برای آیندگان، ترویج روش اصلاح طلبی و توجه به واقعیتها از طریق "معماری بیونیک" باشد، به طور کلی معماری بیونیک مبارزهای است با خشنودی از خود و تمایلی است به باز ساز ی همه چیز، بنابراین انگیزه ایست منحصر بفرد.
روند طراحی
یکی از روندهای طراحی بر اساس طبیعت و الگوهای زیست شناختی (Biodesign) به صورت زیر میباشد:
۱- انتخاب موجود زنده (پدیده مور نظر در طبیعت)
جانوران
گیاهان
آغازیان، تک سلولیها
۲- شناسایی خصوصیات زیستی
محیط زندگی: شرایط محیط، دما، رطوبت، فشار و صوت
عکس العملها: منابع حیاتی، سیستمهای تنفسی، مواد غذایی
خصوصیات فیزیکی: شرایط همزیستی، سازگاری و ناسازگاری مستقیم و غیر مستقیم
روابط سیستماتیک: آمار تجمعی و پراکندگی زیستی، شرایط خاص جغرافیایی
۳- شناسایی خصوصیات معماری
ساختارهای داخلی
روابط سیستماتیک
پیکره اصلی موجود: عناصر میکرو و تناسبات هندسی، عناصر ماکرو، مواد و نسبتها
معماران به نام
گرگ لین
Bates Smart
Nicholas Grimshaw
سانتیاگو کالاتراوا
نورمن فاستر
Ken Yeang
دانیال لیبسکند
یان کاپلیتسکی
نمونهها
برخی از آثاری که بر مبنای معماری طبیعت الگو ساخته شدهاند:
مرکز تجاری بیرمنگام(selfriges)
مرکز تحقیقات لند
استادیوم المپیک مونیخ
برج تورنینگ تورسو
شهرک علوم و فنون (city of arts & sciences)
برج کاکتوس
ساختمان ضد دود
معماری رومیوار
معماری رومیوار یا رومانِسک، سبک معماری اروپائی است که در نیمهٔ سده ۱۱ به وجود آمد و در سدهٔ دوازدهم رفته رفته کنار گذاشته شد.
معماری رومانسک اصطلاحی است که جهت تشریح موضوعی از اروپا که معماری را در اواخر قرن ۱۰ تحت تأثیر قرار داد و در روش گوتیک دخالت خود در طول قرن ۱۲. روش رومانسیک در انگلستان بصورت سنتیتری به نام معماری نورمان خوانده شد. معماری رومانسیک با کیفیت تودهای آن، دیوارهای ضخیمش، طاقهای گردش، پایهها محکم، تاقهای فنری برجهای بزرگ و دالانهای تزئین شدهاش شناخته شدهاست. هر ساختمانی شکل واضحی را نشان میدهد و به ندرت دارای نقشههای معمولی متقارن هستند بنابراین نمای کلّی آنها نسبت به ساختمانهای گوتیک که دنبالروش است سادهتر به نظر میرسد. این روش درست در طول اروپا قابل تشخیص است علیرغم خصوصیات علی و مواد مصرفی متفاوت. اگر چه قلعههای زیادی دراین دوره وجود داشت اما آنها قابل قیاس با کلیساهای غیرقابل شمارش که بهترین آنها کلیساهای صومعه بود نیستند بیشتر آنها هنوز موجودند که بیش کامل و به ندرت قابل استفاده. کاندرال زیر، چپ و کلیسای گوتیک بانوی ما رومانسیک ابتدا بوسیله چارلز و میگرویل باستانشناس بکار رفت او در اوایل قرن ۱۹ جهت تشریح معماری اروپای غربی از قرن ۳الی ۵ زمانی که تاریخ بیشتر ساختمانها مشخص نبود به کاربرد بنابراین شرح آن قابل اثبات نیست. این اصطلاح در حال حاضر برای دوران محدودتری از اواخر قرن ۱۰ قرن ۱۲ به کار میرود. لغت جهت توضیح روشی به کار میرود که قرون وسطایی شناخته شده و دلالت بر گوتیک دارد هنوز طاقهای رومی را در خود دارد و بنابراین به نظر میرسد ادامه پشت روم باشد البته خیلی سادهتر و نوعی با تکنیکهای حاذقانه کمتر است. اصطلاح پیش- رومانسیک بعضی مواقع به معماری آلمان در دوران کارولینگیان و اوتانیان اطلاق میشود در حالیکه رومانسیک اولیه به ساختمانهای ایتالیائی، اسپانیائی و قسمتی از فرانسه که خصوصیات رومانسیک دارند اما از لحاظ زمانی به دوران ماقبل صومعه کلانی میرسند گفته میشود. تاریخ بامبورگ کاتدرال مطلبی مجزا از تعداد زیادی از کلیساهای بزرگ رومانسیک از سنت آلمان ارائه دادهاست.
پایه، اساس معماری رومانسیک یک روش متمایز بود که در سطح اروپا از زمان امپراطوری رومان انتشار یافت علیرغم نقش هنر تاریخی قرن نوزدهم که معماری رومانسیک ادامهای از رومان بود در حقیقت تکنیکهای ساختمانسازی رومان با آجر و سنگ به شدت در بیشتر قسمتهای اروپا از بین رفته بود و دربیشتر کشورهای شمالی اصلاً پذیرفته نشده بود مگر در ساختمانهای اداری در حالیکه در اسکاندیناوی اصلاً شناخته نشود.
مدت زمان کمی پس از آخن کاتدرال دستنویسهای قابل ملاحظهای از قرن ۹ وجود دارد که نشان دهنده نقشه ساختمان صومعه اس تی گان در سوئیس است نقشهای با تمام جزئیات است با دیرنشینهای مختلف و سطوح عملکرد آنها. بزرگترین ساختمان کلیسا است که نقشه آن بطور متمایزی آلمانی است. دارای دو برآمدگی در دو انتهایش است همچنین سازماندهی که دارد عموماً درجای دیگری دیده نمیشود. خصوصیت دیگر کلیسا تقسیمبندی منظم، نقشهٔ گرد برج صلیب است که مقیاسی است برای تمام نقشه. این خصوصیات هر دو در رومانسیک پیشین کلیسای مایکلز، هیلدشایم دیده میشود ۱۰۳۰-۱۰۰۱. معماری روش رومانسیک به طور هم زمان در شمال ایتالیا، قسمتهایی از فرانسه و پنسیلوانیای ایبریایی در قرن دهم و قبل ازتأثیرگذاری صومعههای کلونی گسترش یافت. این روش را بعضی مواقع رومانسیک اولیه یا لامبارت رومانسیک مینامیوند که خصوصیات آن: دیوارهای ضخیم، فقدان مجسمه و وجود طاقهای تزئینی ریتمیک به عنوان کمربند لامبارت شناخته شدهاست.
سیاست کاتدرال ساینت فرانت، پری جوکس، فرانسه دارای پنج گنبد شبیه کلیسای بیزانتین میباشد اما با ساختمان رومانسیک. چارل ماگنی بوسیله پاپ در روز کریسمس در سال ۸۰۰ بعد از میلاد در پیترز با سیلیکا بوسیله پاپ تاجگذاری شد به این منظور که امپراطوری روم غربی قدیم را بازسازی نماید. روند سیاسی چارل ماگنی ادامه یافت تا زمانیکه بیشتر اروپا را تحت سیطره خود قرار داد. همراه با ورود تدریجی ایالت سیاسی مجزا که در حقیقت به ملتها جوش خورده بودند. چه بوسیله وفاداران یا شکست خوردگان، پادشاهی آلمان به امپراطوری مقدس روم خاتمه داد. تصرف انگلیس بوسیله ویلیام، دوک نرماندی در هر بر ۱۰۶۶ باعث اتحاد آن کشور شد همچنین اتحاد ساختمان قلعهها و کلیساها که باعث استحکام حضور نورمن گردید. در آن زمان هنگامیکه ساختمانهای به جا مانده از امپراطور روم قبلی روبه انحطاط نهاد و آموزشها و صنعت آن ناپدید گردید ساختمانهای گنبدهای آجری و حکاکیهای معماری تزئینی بدون تنزل با تمام جزئیات ادامه یافت. اگر چه به شکل عظیمی تا سقوط روم در امپراطوری مستحکم بیزانتین بدون تنزل ادامه یافت. کلیساهای گنبددار استانبول و اروپای شرقی معماری شهرهای معینی را تحت تأثیر قرار دادند. بخصوص از طریق تجارت و جنگهای صلیبی. قابل ملاحظهترین ساختمان، مارکز باسیلیکا، ونیز است اما تعداد زیادی نمونهها با معروفیت کمتر وجود دارد. به خصوص در فرانسه مانند کلیسای سانیت، فرانت، پری گوکس و آنگولیم کاتدرال. بیشتر اروپا بوسیله فئودالیسم تحت تأثیر قرار گرفتند در فئودالیسم رعیتها تصدی زمینهایی را که در آن کار میکردند درازای خدمات ارتشی از روسای محلی گرفتند. نتیجه آن این بود که میتوان آنها را برتر نامید نه تنها در مشاجرت محلی بلکه جهت پیروی پادشاهان برای مسافرت در سطح اروپا به جهت جنگهای صلیبی اگر از آنها خواسته میشد. جنگهای صلیبی ۱۲۷۰-۱۰۹۵ باعث مهاجرت افراد زیادی شد و همراه با آنها عقاید و مهارتهای تجاری انتقال یافت به خصوص آنهایی که در ساخت استحکامات و کارهای فلزی جهت آمادهسازی ارتش دخالت داشتند که این موارد جهت، ساخت و تزئین ساختمانها نیز به کار میرفت. مهاجرت مداوم مردم، رهبران، اشراف، اسقفها، صنعتگران و رعایا عامل مهمی درایجاد تجانس روشهای ساختمانسازی و روش شناخته شده رومانسیک علیرغم تفاوتهای محلی بود. در کلیسای آندروز، کراکو، برجهای جفت در نقشه هشت ضلعی هستند و دارای گنبدهایی با روش دوران باروک میباشند.
مذهب در سطح اروپا در اواخر قرن یازده و قرن دوازده رشد بیسابقهای در تعداد کلیساها دیده میشود. تعداد زیادی از این ساختمانها بزرگ و کوچک هنوز موجودند که شامل کلیساهای بسیار شناخته شده مانند سانارماریا در کاسمدین روم، باپتیستری در فلورانست و سان ژنوماگیوردر ورانو میباشد.
سبک امپراتوری
سبک امپراطوری (به فرانسوی: Style Empire) دومین موج نئوکلاسیسم سبکی است در طراحی وسایل و معماری و هنرهای بصری در اوایل قرن ۱۹ ام میلادی در فرانسه و متعاقباً در بقیه اروپا و ایالات متحده.
سبک معماری متابولیسم
سبک متابولیسم(به ژاپنی: Metabolism - メタボリズム) یا حرکت متابولیسم که به آمیخته گرائی نیز گاه خوانده میشود (۱۹۶۰ میلادی- ۱۹۷۵ میلادی) در ژاپن به مثابه نوعی نحوه تفکر و همکاری گروهی بود که همزمان با برگزاری گردهمائی جهانی طراحی در توکیو سال ۱۹۶۰ با تاثیرپذیری شدید از کنزو تانگه و همکار معروفش تاکاشی آسادا شکل گرفت.
معماری متابولیسم برگرفته از اشکال هندسی و فرمولهای ریاضی است که علاوه بر منعکس کردن زندگی الکترونیکی عصر مدرن، روشهای زندگی سنتی مردم ژاپن را نیز فراموش نمیکند. این سبک در دهه ۱۹۶۰ در معماری ژاپن بسیار تاثیرگذار شد و با برگزاری نمایشگاه جهانی ۱۹۷۰ اوساکا به شهرت جهانی دست یافت. با پایان گرفتن نمایشگاه جهانی اوساکا چشم اندازهای روشن و آینده گرای مردمی متابولیسم کم رنگ تر شد. کارهای اجرائی و نحوه تفکر اعضا گروه جنبه شخصی به خود گرفت و به صورت چند قطبی در آمد.
از فاکتورهای تاثیرگذار در جنبش متابولیسم، پیدایش لوازم الکترونیکی و فرهنگ نوین الکترونیک بود.
اعتقادات
لوازم الکترونیکی رادیوهای ترانزیستوری (در عصر حاضر تلفن همراه) باعث خواهند شد تا مرزهای بین محیط خصوصی و فضاهای عمومی از بین برود.
خانه همانند یک ایستگاه فضایی محیطی مملو از دستگاههای نوین هست.
مراکز عمومی مانند شبکههای اطلاع رسانی میباشند.
شهرها مراکزی برای لمس کردن تجربیات جدید هستند.
معماران برجسته متابولیسم
۱.کنزو تانگه (Kenzo Tange) (1913-2005) ایدئولوژی و خط مشی مولفههای سازهای جنبش متابولیسم را معرفی کرد.
۲. فومیهیکو ماکی (Fumihiko Maki) (1928) در زمره معماران نسل جوانی بود که در ۱۹۶۰ جنبش متابولیسم در محفل آنان شکل گرفت.
۳. کیونوری کیکوتاکه(Kiyonori Kikutake) (1928) در سراسر دوران زندگی اش به جنبش متابولیسم ژاپن وابسته بود. مهمترین مشغله ذهنی کیکوتاکه در ارتباط با طرحهای آرمان گرایانه فضایی بود که در طرح خانه شخصی اش به نام خانه آسمان در ۱۹۵۶در توکیو به نمایش در آورد.
۴. کیشو کوروکاوا (Kisho Kurokawa)(1934)
معماری کوروکاوا بهترین الگوی تندیس وارهای تجسم متابولیسم بود که با فرمهای علمی تخیلی، تجلی یافت.
عبارت معماری منظر دلالت بر حرفه ای دارد که قصد آن طراحی و ساماندهی منظر است. بنابراین تعریف مفهوم منظر به شناخت دامنه فعالیت این حرفه کمک خواهد کرد.
منظر به یک معنا محیط پیرامون است و بر فضای ملموس و رویت پذیر اطلاق می شود اما در معنای دیگر دلالت بر ذهنیتی دارد که در انسان به واسطه مواجهه با این فضای کالبدی، نقش می بندد. در حالتی دیگر می توان منظر را ترکیب این دو یعنی پدیده ای مرکب از ذهنیت و عینیت تعریف کرد.

باید دقت داشت که پذیرش هر یک از تعارف فوق، منجر به تعریف حوزه فعالیت معماری منظر می شود. بدین معنی که اگر منظر را صرفا کالبدی بدانیم آنگاه ممکن است که رشته معماری منظر را در حد یک باغبان یا طراح فضای سبز تنزل دهیم و یا توجه بیش از اندازه به حوزه ذهنیِ منظر ممکن است که معماری منظر را به علوم اجتماعی و حوزه های انسان شناختی نزدیک سازد.
در تعریف ساده و ابتدایی از معماری منظر گفته می شود که این رشته تلفیقی از علوم مهندسی شهرسازی و مهندسی معماری است که به طراحی و فضاسازی در محیط باز میپردازد. معماری منظر میتواند مربوط به یک بنا، پارک (بوستان) و غیره باشد.
اما واقعیت این است که چنین تعریفی احتمالاً در آمریکا طرفدارانی داشته باشد. در تعریف معماری منظر در اروپا بیشتر بر جنبه های انسانی و ذهنی آن تاکید می شود و این رشته به سایر رشته های مشابه مانند معماری، شهرسازی، طراحی شهری، طراحی محیط، مهندسی فضای سبز و ... کاملا متمایز است و حرفه ای مستقل به شمار می رود که ذیل هیچ یک از این رشته ها قرار نمی گیرد.
به عنوان مثال کوین لینچ در دهه 80 میلادی چنین دیدگاهی به معماری منظر دارد(که البته امروزه دارای اعتبار نیست): «معماری منظر همان طراحی شهری ولی در سطح پایین است. معماری منظر در مورد انسان و نحوهٔ آرامش آن بحث میکند؛ یعنی هرچهقدر معماری منظر ما بهتر باشد، منظر ما در همهٔ زمینهها -چه در زمینهٔ فرهنگی و چه در زمینهٔ اجتماعی- پیشرفت خواهد کرد.»
در تعاریف کنونی معماری منظر به خصوص به عنوان هنر ایجاد ارتباط میان انسان و طبیعت بیش ازهر چیز به خلق و آمادهسازی زمینههای درک زیبایی در محیط انسانی و به عبارت دیگر به بخش وسیعی از محیط طبیعی و باز توجه میشود. لذا این دانش و حرفه با هنرمندی زمینه ساز طراحی و پردازش زمین و به ویژه نمایش خوانا و پایدار جلوههای بصری در فضاهای باز است، بعلاوه نقش بسیار مهمی را نیز درمدیریت به تعادل رسانیدنمجموعه عوامل و عناصر طبیعی و مصنوع در جوامع زیستی ایفا میکند.
با توجه به مطالعات موجود، آنچه تقریباً در صد سال اخیر به عنوان معماری منظر تعریف شده یا چارچوب کلی از تعریفهای آن ارائه شده است، از یکسو برآمده از دانش ضمنی و آموزههای محیطی بشر در تاریخ تمدن و زندگی جوامع زیستی و ازسوی دیگر متکی بر دیدگاههای صاحبنظران و متخصصانی است که هر یک براساس باورها، دانش و تجربههای خود به موضوع منظر و فعالیتهای معماری منظر پرداختهاند. به این ترتیب، فعالیت کنونی «معماری منظر» همچنان ضمن اتکا به سنتها و تجربههای تمدنهای کهن در پرداخت محیط و ساماندهی منظر، از تجربههای در حوزههای برنامه ریزی و معماری، باغبانی، جغرافیای طبیعی، اکولوژی، مهندسی آب و زمین شناسی در توسعه کیفی محیط زندگی انسان و نیز صیانت از منابع طبیعی و ارزشهای فرهنگی بهره مند میشود. با توجه به هدفهای کنونی معماری منظر، بررسیها بیشتر دیدگاهها و جنبههایی را مورد توجه قرار داده که به واسطه نوع سازماندهی و تنظیم روابط مربوط به آن، آسایش، سلامت و رفاه انسان با سلامت محیط طبیعی، اکولوژی و اکوسیستمهای حیاتی درگرو هم و یکپارچه فرض شدهاند. دراین مورد نیز تاکید بیشتر بر جنبههایی است که نقش تعیین کننده بر مفاهیم پایداری دارند و تاثیرشان در شناخت مسائل جزئی و تعدیل کاستیهای موجود بسیار زیاد است.
هم اکنون هدفهای کلی و چارچوب تعریفهای کنونی معماری منظر در مقیاس جهانی و به ویژه در کشورهای پیشرفته، بر ارتقای کیفیت فضاهای باز و سبز، محیط طبیعی مرتبط با فعالیتهای انسانی و به ویژه مدیریت جلوههای بصری منظر و فرایندهای اکولوژیکی در مقیاسهای گوناگونی تاکید دارد. همچنین، مقیاسها و فعالیتهای معماری منظر را میتوان در چند زمینه معرفی کرد که عبارتند از: مقیاسهای بزرگ (محیط، آمایش سرزمین، پایداری منظر و برنامه ریزی منظر)، مقیاس میانی (محیط شهری، اسکان، مناطق طبیعی بکر و حدود شهر)، و مقیاس خرد (فضاهای باز و محیط طبیعی درون شهری، عناصر طبیعی منظر شهری، محوطهها و سایت معماری.
قدم اول در ایجاد طرحهای معماری در فضاهاو محوطه ها,توجه به پارامترهای مکانی واهداف واحتیاجات بالقوه کسانی است که از این مکانها استفاده میکنند.نتایج این تحقیقات در قالب یک برنامه نوشته شده,فهرست یا تحلیل مکانی ارایه میشود.مرحله بعد درپروسه طراحی توجه به کانسپت یا همان تصورو مفهوم در محوطه سازی است که مجموع طرحها و ایده هاپیرامون چگونگی طراحی و بهبود وضعیت استفاده از یک فضای خاص را در بر میگیرد. در اغلب موارد این ایده ها نتیجه تحقیقات و بررسیهای انجام گرفته است اما گاهی اوقات طرحها وایده ها قبل از تحقیقات شکل میگیرند و متعاقب بررسیهای انجام شده,تغییراتی در انها اعمال میشود.
خلاقیت
گاهی اوقات ترس از مواجه شدن با تازگیهاو بدایع یا عادت به بدیهیات,منجر به تکیه وتاکید طراح بر بکارگیری راهکارههای ساده وپیش پا افتاده میشود.اولین پیامد ریسک گریزی,یکنواختی یا همان تکرار بینتیجه طرحهای پیشین است. هیچ ایده ای به ذات خود اشتباه نیست واین شرایط زمانی و مکانی موجود است که گاهی باعث میشود برخی ایده ها نادرست جلوه کنند به عبارتی میبایست به ایده ها اعتماد کرد و با رویه تفکر خلاق سعی در تعدیل و به روز کردن انها نمود.
ارایه چند راه حل برای تفکر خلاق
1-انتخاب فضای مناسب 2-بهبود تفکر خلاق 3-استفاده ذهنی از "اماهاو اگرها" 4-بررسی پروژه 5-کنترل و تغییر طرح 6-بررسی راه حلهای غیر عملی 7-بیان ونمودار ساختن ایده نخستین 8-تغییر مسیر 9-استراحت ذهن
معماری مذهبی
معماری مذهبی به معماری ساختمانهایی گفته میشود که بر اساس نگرش مذهبی و ایدئولوژی مذهبی طراحی میگردد که معمولاً این معماری در ساختمانهایی که کاربری مذهبی دارند مانند: آتشکدهها، مسجدها، کلیساها، معبدها، خانقاهها و زیارتگاهها دیده میشود
معماری مذهبی در ایران
معماری مذهبی از میان سبکهای معماری ایران از جایگاه خاصی برخوردار است. سابقه این نوع معماری به دوران قبل از اسلام به ویژه دوران ساسانیان میرسد.
معماری زرتشتی
این معماری در آتشکدههای باقیمانده از دوره ساسانیان قابل رویت هست که از نمونههای باقیمانده میتوان آتشکده سروستان نام برد و آتشکده یزد از نمونههای جدید میباشد
معماری یهودی
معماری مسیحی
این معماری با تاثیر گرفتن از فرهنگ و معماری غربی ترکیب آن با معماری ایرانی در کلیساهای ایران دیده میشود و یکی از نمونههای موفق آن را میتوان کلیسای وانک واقع در منطقه جلفا اصفهان نام برد.
معماری اسلامی
با گسترش دین اسلام در کشورهای مختلف از جمله ایران، معماری مذهبی در اسلام از جایگاه خاصی بر خوردار گشت و معماری اسلامی شکل گرفت، البته عواملی چون «تأکید بزرگان دین»، «کارکرد گسترده» و «پدیده وقف» در گسترش و توجه ویژه معماران به «مسجد» بی تأثیر نبودهاست. بدین ترتیب، مسجد در ایران عالی ترین نوع بنای اسلامی و به عقیده صاحب نظران «کلید معماری اسلامی» به شمار میآید.
معماری گوتیک انگلیسی
معماری گوتیک انگلستان
معماری گوتیک، یکی از سبکها و دورههای تاریخی معماری است. این سبک، سبکی مذهبی بوده که همواره، در خدمت کلیسا بوده است.
آغاز پیدایش هیچیک از شیوههای معماری را به دقت شیوهٔ گوتیک، نمیتوان تعیین کرد. هنر معماری گوتیک در میان سالهای ۱۱۳۷ و ۱۱۴۴ (میلادی) در جریان بازسازی کلیسای سنت دنیس فرانسه پا به عرصه وجود گذاشت و تا اواسط قرن شانزدهم میلادی در اروپا معمول بود. هنر گوتیک در میان دو دوره رمانسک و رنسانس واقع شده است و تا قبل از دوره مدرن گوتیک به عنوان یک صفت منفی به کار میرفت فیلاریته از آن به عنوان هنر فلاکت زده یاد میکند. سبک معماری جورجیا الهام گرفته از این سبک در سالهای ۱۷۲۰ تا ۱۸۴۰ در کشورهای انگلیسی زبان شهرت یافت.
دورهٔ گوتیک در فرهنگ جهان دوران استیلای مذهب، و بالاخص کلیسا، بر جوامع بوده. نوع ارتباطات در آن دوران به صورت عمودی تعریف می شده است. بدین معنا که تمام ابعاد و جنبههای زندگی در جهت خداوند و برای خداوند تعریف می شده. این الگو در معماری آن دوران خود را به صورت فلشهای رو به بالا (به سمت خداوند) نشان داده است. دورهٔ گوتیک با ظهور اومانیسم پایان یافت. البته عدهای دوره رنسانس را دشمن گوتیک می دانند .
معماری گوتیک انگلستان در کلیسای سالزبری
ویژگیهای معماری گوتیک انگلستان به طرز شگفت انگیزی در کلیسای سالزبری به نمایش در آمدهاند. این کلیسا که در سالهای ۱۲۲۰ و ۱۲۶۰ در چمن زارهای دولتی ساخته شده است تفاوتی چشمگیر با کلیساهای واقع در شهر که دور تا دور آن را خانهها محصور کردهاند، ایجاد کرده است.
نمای سالزبری به دلیل داشتن برجهای کوتاه، جرزهای افقی، سر درها ی ورودی کوچک و تو رفتگیهایی، با نمای دو کلیسای پاریس یا آمین تفاوت دارد. به دلیل اهمیت کمتر ارتفاع ساختمان در انگلیس آن زمان، ارتفاع سالزبری با کلیسای آمین که همزمان هستند، تقریباً یکی است. نمای بیرونی سالزبری به دلیل نوک تیز بودنش با گوتیک فرانسوی تفاوت دارد.
نقشهٔ کلیسای سالزبری راست خط ودراز است و بازویی دوگانه دارد که انتهای شرقی آن پهن تر است؛ که از این نظر هماند کلیساهای سیستریان است. فضای داخل کلیسا، سه طبقه است و قوسهایی نوک تیز دارد و از نظر طاق جناغی و جرز مرکب سبک گوتیک است اما با گوتیک فرانسوی تفاوت دارد زیرا ستونکهای جرزها تا زیر طاقهای جناغی کشیده نشدهاند بلکه برآمدگی سه دهانهای دارند و یک تاًکید افقی نیرومند را در بر دارند.
به دلیل استفاده از سنگ رنگی در نقش و نگارها و قوسها جزییاتی وجود دارد و درخششی تند و زنده در درون کلیسا ایجاد میکند. جرزهایی از جنس میلههای مرمر پربک، طاقهای مواج را به زمین بستهاند. این کلیسا بنایی جسارت آمیز است و به دلیل نقشهٔ راست خطی که دارد پیشگامان سبک مشعشع در اروپاست.
گوتیک انگلیسی سدهٔ چهاردهم را تزیین یافته می دانند زیرا جزییات ساختمانها و دیوارها و طاقها بسیار تزیین شدهاند.
معماری گوتیک انگلستان در کلیسای گلاستر
صد سال پس از سالزبری، کلیسای گلاستر با سبک عمودی ساخته شد. کلیسای گلاستر دارای یک انتهای شرقی پهن است که شامل چندین پنجرهٔ افقی بزرگ هم شکل است و یاد آور نمای غربال مانند کلیسای سالزبری است. اما دیگر اثری از طاق جناغی نیست، و این طاق به طاق گهوارهای با تزیینات کاربردی تبدیل شده است.
معماری گوتیک انگلستان در نمازخانه هنری VII
در سدهٔ شانزدهم، تکامل سبک عمودی در نمازخانه ی هنری VII دیده میشود که متعلق به عصر تودور هاست. نوعی معماری گل و بته دوزی در رگهها پدید آمده که به درون شکلهایی شبیه به طاق پنکهای کشیده شدهاند. این طاقها ارگانیک به نظر میرسند که گویی در جریان ذوب به سنگ تبدیل شدهاند.
این نماز خانه فرورفتن گوتیک ساختمانی در خیال پردازی را نشان میدهد. سبک عمودی این بنا شیوهٔ زندگی گران سلحشوران اواخر سدههای میانه را نمایش میدهد. که زندگی هم چنان خشونت بار بوده است. اما هنر هم چنان از نوعی ظرافت برخوردار بوده و از درشتی میگریزد.
معماری مایا
معماری مایاها که تا به امروز بجای مانده عمدتاً مبتنی بر ساخت منازل شهری و روستایی، کاخهای شاهی و معابد و هرمهای مذهبی- عبادی و سامانههای شهری مانند کانال هاو مخازن آب، راههای شهری و بین شهری میشد. خیابانها عمدتاً بصورت سنگفرش بودند و برای طراحی شهر مهندسان امر ابتدا نقشه شهر را طراحی کرده و سپس نظر مساعد شاه را میگرفتند. معمولاً ساختمانهای مذهبی مایاها که بصورت هرم بود با مذهب و ایدئولوژی و نیز با گاهشماری مایایی در ارتباط بود. پلکان در معماری جایگاه ویژهای داشت و در همه آثار بگونهای بچشم میآید. در نمای ساختمان از موزاییک و انواع رنگ استفاده میشد و بکارگیری نقوش و تصویرهای مختلف در درون اتاقها یا راهروها و نمای خارجی ساختمانهای فاخر ویژگی دیگر معماری آمریکای مرکزی در عصر طلایی مایاها بود. مصالح ساختمانی اصلی در معماری مایاها را سنگ آهک تشکیل میداد که عمده آثار مایایی از سنگ آهک درست شدهاند.
معماری پرش کیهانی
معماری پرش کیهانی نام فارسی کتابی است از چارلز جنکس که در مورد روندهای معماری در اواخر قرن بیستم است.
بنیانگذار و صاحب سبک در این مقوله فرانک گری است. در معماری پرش کیهانی طرحها به صورت فانتزی و کژریخت (دفرمه) است. سبک پرش کیهانی سبک جدیدی است که بیش از ۱۰ـ۱۲ سال سابقه ندارد.
از نمونه کارهای فرانک گری میتوان به موزه گوگنهایم واقع در شهر بیلبائو اسپانیا و همچنین سالن کنسرت والت دیسنی در لوس آنجلس اشاره کرد.
در کارهای فرانک گری خط راست وجود ندارد. پلان این موزه به شکل گلی در حال شکفتن است و اجزای ساختمان از مرکز به سمت بیرون گسترش یافتهاست. جنس نمای موزه از ورق تیتانیوم است.
چارلز جنکز در مورد این موزه ایرادی را عنوان کردهاست: او اعتقاد دارد که گری باید در نمای ساختمان از ورقهایی با ابعاد متفاوت استفاده میکرد. همانند فلس ماهی. و به نسبت شکل بنا ابعاد ورقها باید تغییر میکردند. گری در کارهای بعدی خود این مسئله را مد نظر قرار داد.
معماری پرش کیهانی را میتوان سبک تکمیل کنندهٔ تاخوردگی (فولدینگ) و واسازی دانست.
معماری برون گرا
معماری برونگرا بناهای برونگرا بناهایی هستند که با فضای بیرونی خود ، شامل عناصر شهری مثل گذر ، مسیر و دیگر عناصر بیرونی در ارتباط مستقیم بوده و فضاهای داخلی آن نیز همین ارتباط را با فضای بیرونی دارند .
قالب معماری
این نوع بناها ، هم در قالب معماری عمومی و بیشتر در مقابر و مساجد ، امامزاده ها و مانند آن و هم در قالب معماری مسکونی ، در نقاط مختلف ایران ساخته شده اند .
تفاوت
تفاوت بارزی که با بناهای دیگر بخصوص بناهای قسمت مرکزی ایران دارند ، در عنصری بنام حیاط است . گونه ای از معماری مسکن با ویژگی هایی از قبیل ، داشتن ارتباط بصری و فیزیکی مستقیم با فضای بیرون خانه ، نداشتن حیاط گسترش در ارتفاع و سازماندهی فضایی نسبت به یک فضای دیگر مثل دالان است .
معماری زیستفنی
معماری زیستفنی یا معماری بیونیک (به انگلیسی: Bionic architecture) یا معماری طبیعت الگو رویکردی است که برای خلاقیت و نوآوری در طراحیهای معماری از طبیعت الهام میگیرد و مسائل فنی معماری را از طریق الگوگیری از طبیعت حل میکند. معماری طبیعت الگو در واقع یکی از موضوعات تخصصی رشته میان رشتهای خلاقیت شناسی طبیعت الگو یا مهندسی خلاقیت و نوآوری طبیعت الگو میباشد.
خلاقیت شناسی طبیعت الگو ،(Nature based Creanovatology)الگوگیری از انواع سامانهها، ساختارها، راهبردها و ساز و کارهای طبیعت و موجودات زنده برای ابداع و اختراع، خلاقیت و نوآوری و حل مسائل میباشد. خلاقیت شناسی طبیعت الگو به عنوان یک حوزهٔ علمی تخصصی با ماهیت میان رشتهای عبارت از اختراع شناسی مبتنی بر طبیعت یا مهندسی اختراع طبیعت الگو و یک روششناسی بسیار قدرتمند حل خلاق مسئله، از شاخهها یا گرایشهای تخصصی علم خلاقیت شناسی (خلاقیت نوآوریشناسی) (Creanovatology) به شمار میرود.
خصوصیات معماری طبیعت الگو
روح بخشیدن به ساختمان یکی از تمایلات معماری بیونیک است که طراحان این رشته با توجه به قدرت سازه برای تنفس (زندهنمایی)، به کمک خطوط مستقیم یا منحنی خالص و القاء آهستهٔ تمامیت سازه به آن دست پیدا میکنند و مهم ترین چیز برای معماری بیونیک آن است که ساختمان بتواند زنده بودن خود را القاء کند.
معماری بیوتک
پس از جنگ جهانی دوم و آغاز دههٔ شصت قرن بیستم، تبادل علمی بین گرایشهای علوم طبیعی و فنی رونق گرفت.
در جریان همایشی در اوهایو، که نیروی هوایی آمریکا در سال ۱۹۶۰ برگزار کرد، برای اولین بار واژه ایی به نام "بیونیک" از ترکیب دو لغت "بیولوژی" و "تکنیک"، به معنای زیستار شناختی یا به کارگیری اندامهای ساختگی طبیعت که میتوانیم به فارسی "زیست فنی" ترجمه کنیم، توسط دانشمند آمریکایی جک. ای. استیل بیان شد. او بیونیک را علم سیستمهایی که شالوده و پایهٔ تمامی سیستمهای زندهاند، میداند. این واژه در برگیرندهٔ کار همه متخصصانی است که تلاش دارند برای حل مشکلات فنی خود از دانستههای طبیعت الهام بگیرند.
در ابتدا بیونیک به بررسی ماشینهایی که براساس سیستمهای زنده طراحی و ساخته شده بودند میپرداخت و هم اکنون بیونیک از هر جهت هنر به کارگیری دانش سیستمهای زنده در حل مسائل فنی است.
در بیونیک، تحقیق فقط به یک رشتهٔ خاص علمی محدود نمیشود، اگر چه خود بیونیک هنوز به عنوان یک علم نوپاست، امّا فعالیت بیونیک دانان را میتوان در حوزهٔ "علوم کاربردی" مطرح کرد که همچون رابطی پدیدههای گوناگون را با الگوهای زنده مقایسه میکنند، به عبارتی دیگر برای هر پدیده، الگوی زندهای مییابند.
علوم کاربردی شاخههایی از علوم هستند که رشد و تکامل آنها در مرحلهای مانند طراحی، ساخت، ایجاد و تغییر باشد و این قسمت به بخش مهندسی اختصاص دارد، از آنجایی که مهندس نقش اصلی و اساسی در توسعهٔ تکنولوژی دارد، فعالیت این بخش باید با تأمل و دقت نظر، به گونهای که همگام با طبیعت باشد، هدایت شود، بنابراین به جاست اگر بگوییم که همهٔ راهها به طبیعت ختم میشود.
یکی از بهترین طرحهای شناخته شده از علم بیونیک اثر لئوناردو داوینچی نقاش معروف است که ماشین پرنده را براساس ساختمان بدن یک خفاش طراحی کرد. استدلال او این بود که خفاش دارای بال کاملا پوشیدهای است که هوا را از خود عبور نمیدهد و دارای پوستی پرده مانند است که آن را تقویت میکند.
حدود ۴۰۰ سال بعد از طرح داوینچی، ماشین پرنده توسط کلمنت آدر با الهام از خفاش ساخته شد و در سال ۱۸۹۰ تا ارتفاع ۱۵ متری پرواز کرد. جانداران میپردازد و مسائل فنی را از راههای زیستی حل میکند.
معماری بیونیک یا علم بررسی نظام حیات جانداران، امروزه به عنوان یکی از سه علم برتر جهان (IT, Nano, Bionic) معرفی گردیده است. روح بخشیدن به ساختمان یکی از تمایلات معماری بیونیک است که طراحان این رشته با توجه به قدرت سازه برای تنفس (زندهنمایی)، به کمک خطوط مستقیم یا منحنی خالص و القاء آهستهٔ تمامیت سازه به آن دست پیدا میکنند و مهم ترین چیز برای معماری بیونیک آن است که ساختمان بتواند زنده بودن خود را القاء کند. این یک باور متعالیست که با زنده بودن محیط زیست، هماهنگی کامل با طبیعت ایجاد میشود. شاید یک طریقهٔ معتبر و قوی برای آیندگان، ترویج روش اصلاح طلبی و توجه به واقعیتها از طریق "معماری بیونیک" باشد، به طور کلی معماری بیونیک مبارزهای است با خشنودی از خود و تمایلی است به باز ساز ی همه چیز، بنابراین انگیزه ایست منحصر بفرد.
روند طراحی
یکی از روندهای طراحی بر اساس طبیعت و الگوهای زیست شناختی (Biodesign) به صورت زیر میباشد:
۱- انتخاب موجود زنده (پدیده مور نظر در طبیعت)
جانوران
گیاهان
آغازیان، تک سلولیها
۲- شناسایی خصوصیات زیستی
محیط زندگی: شرایط محیط، دما، رطوبت، فشار و صوت
عکس العملها: منابع حیاتی، سیستمهای تنفسی، مواد غذایی
خصوصیات فیزیکی: شرایط همزیستی، سازگاری و ناسازگاری مستقیم و غیر مستقیم
روابط سیستماتیک: آمار تجمعی و پراکندگی زیستی، شرایط خاص جغرافیایی
۳- شناسایی خصوصیات معماری
ساختارهای داخلی
روابط سیستماتیک
پیکره اصلی موجود: عناصر میکرو و تناسبات هندسی، عناصر ماکرو، مواد و نسبتها
معماران به نام
گرگ لین
Bates Smart
Nicholas Grimshaw
سانتیاگو کالاتراوا
نورمن فاستر
Ken Yeang
دانیال لیبسکند
یان کاپلیتسکی
نمونهها
برخی از آثاری که بر مبنای معماری طبیعت الگو ساخته شدهاند:
مرکز تجاری بیرمنگام(selfriges)
مرکز تحقیقات لند
استادیوم المپیک مونیخ
برج تورنینگ تورسو
شهرک علوم و فنون (city of arts & sciences)
برج کاکتوس
ساختمان ضد دود
معماری رومیوار
معماری رومیوار یا رومانِسک، سبک معماری اروپائی است که در نیمهٔ سده ۱۱ به وجود آمد و در سدهٔ دوازدهم رفته رفته کنار گذاشته شد.
معماری رومانسک اصطلاحی است که جهت تشریح موضوعی از اروپا که معماری را در اواخر قرن ۱۰ تحت تأثیر قرار داد و در روش گوتیک دخالت خود در طول قرن ۱۲. روش رومانسیک در انگلستان بصورت سنتیتری به نام معماری نورمان خوانده شد. معماری رومانسیک با کیفیت تودهای آن، دیوارهای ضخیمش، طاقهای گردش، پایهها محکم، تاقهای فنری برجهای بزرگ و دالانهای تزئین شدهاش شناخته شدهاست. هر ساختمانی شکل واضحی را نشان میدهد و به ندرت دارای نقشههای معمولی متقارن هستند بنابراین نمای کلّی آنها نسبت به ساختمانهای گوتیک که دنبالروش است سادهتر به نظر میرسد. این روش درست در طول اروپا قابل تشخیص است علیرغم خصوصیات علی و مواد مصرفی متفاوت. اگر چه قلعههای زیادی دراین دوره وجود داشت اما آنها قابل قیاس با کلیساهای غیرقابل شمارش که بهترین آنها کلیساهای صومعه بود نیستند بیشتر آنها هنوز موجودند که بیش کامل و به ندرت قابل استفاده. کاندرال زیر، چپ و کلیسای گوتیک بانوی ما رومانسیک ابتدا بوسیله چارلز و میگرویل باستانشناس بکار رفت او در اوایل قرن ۱۹ جهت تشریح معماری اروپای غربی از قرن ۳الی ۵ زمانی که تاریخ بیشتر ساختمانها مشخص نبود به کاربرد بنابراین شرح آن قابل اثبات نیست. این اصطلاح در حال حاضر برای دوران محدودتری از اواخر قرن ۱۰ قرن ۱۲ به کار میرود. لغت جهت توضیح روشی به کار میرود که قرون وسطایی شناخته شده و دلالت بر گوتیک دارد هنوز طاقهای رومی را در خود دارد و بنابراین به نظر میرسد ادامه پشت روم باشد البته خیلی سادهتر و نوعی با تکنیکهای حاذقانه کمتر است. اصطلاح پیش- رومانسیک بعضی مواقع به معماری آلمان در دوران کارولینگیان و اوتانیان اطلاق میشود در حالیکه رومانسیک اولیه به ساختمانهای ایتالیائی، اسپانیائی و قسمتی از فرانسه که خصوصیات رومانسیک دارند اما از لحاظ زمانی به دوران ماقبل صومعه کلانی میرسند گفته میشود. تاریخ بامبورگ کاتدرال مطلبی مجزا از تعداد زیادی از کلیساهای بزرگ رومانسیک از سنت آلمان ارائه دادهاست.
پایه، اساس معماری رومانسیک یک روش متمایز بود که در سطح اروپا از زمان امپراطوری رومان انتشار یافت علیرغم نقش هنر تاریخی قرن نوزدهم که معماری رومانسیک ادامهای از رومان بود در حقیقت تکنیکهای ساختمانسازی رومان با آجر و سنگ به شدت در بیشتر قسمتهای اروپا از بین رفته بود و دربیشتر کشورهای شمالی اصلاً پذیرفته نشده بود مگر در ساختمانهای اداری در حالیکه در اسکاندیناوی اصلاً شناخته نشود.
مدت زمان کمی پس از آخن کاتدرال دستنویسهای قابل ملاحظهای از قرن ۹ وجود دارد که نشان دهنده نقشه ساختمان صومعه اس تی گان در سوئیس است نقشهای با تمام جزئیات است با دیرنشینهای مختلف و سطوح عملکرد آنها. بزرگترین ساختمان کلیسا است که نقشه آن بطور متمایزی آلمانی است. دارای دو برآمدگی در دو انتهایش است همچنین سازماندهی که دارد عموماً درجای دیگری دیده نمیشود. خصوصیت دیگر کلیسا تقسیمبندی منظم، نقشهٔ گرد برج صلیب است که مقیاسی است برای تمام نقشه. این خصوصیات هر دو در رومانسیک پیشین کلیسای مایکلز، هیلدشایم دیده میشود ۱۰۳۰-۱۰۰۱. معماری روش رومانسیک به طور هم زمان در شمال ایتالیا، قسمتهایی از فرانسه و پنسیلوانیای ایبریایی در قرن دهم و قبل ازتأثیرگذاری صومعههای کلونی گسترش یافت. این روش را بعضی مواقع رومانسیک اولیه یا لامبارت رومانسیک مینامیوند که خصوصیات آن: دیوارهای ضخیم، فقدان مجسمه و وجود طاقهای تزئینی ریتمیک به عنوان کمربند لامبارت شناخته شدهاست.
سیاست کاتدرال ساینت فرانت، پری جوکس، فرانسه دارای پنج گنبد شبیه کلیسای بیزانتین میباشد اما با ساختمان رومانسیک. چارل ماگنی بوسیله پاپ در روز کریسمس در سال ۸۰۰ بعد از میلاد در پیترز با سیلیکا بوسیله پاپ تاجگذاری شد به این منظور که امپراطوری روم غربی قدیم را بازسازی نماید. روند سیاسی چارل ماگنی ادامه یافت تا زمانیکه بیشتر اروپا را تحت سیطره خود قرار داد. همراه با ورود تدریجی ایالت سیاسی مجزا که در حقیقت به ملتها جوش خورده بودند. چه بوسیله وفاداران یا شکست خوردگان، پادشاهی آلمان به امپراطوری مقدس روم خاتمه داد. تصرف انگلیس بوسیله ویلیام، دوک نرماندی در هر بر ۱۰۶۶ باعث اتحاد آن کشور شد همچنین اتحاد ساختمان قلعهها و کلیساها که باعث استحکام حضور نورمن گردید. در آن زمان هنگامیکه ساختمانهای به جا مانده از امپراطور روم قبلی روبه انحطاط نهاد و آموزشها و صنعت آن ناپدید گردید ساختمانهای گنبدهای آجری و حکاکیهای معماری تزئینی بدون تنزل با تمام جزئیات ادامه یافت. اگر چه به شکل عظیمی تا سقوط روم در امپراطوری مستحکم بیزانتین بدون تنزل ادامه یافت. کلیساهای گنبددار استانبول و اروپای شرقی معماری شهرهای معینی را تحت تأثیر قرار دادند. بخصوص از طریق تجارت و جنگهای صلیبی. قابل ملاحظهترین ساختمان، مارکز باسیلیکا، ونیز است اما تعداد زیادی نمونهها با معروفیت کمتر وجود دارد. به خصوص در فرانسه مانند کلیسای سانیت، فرانت، پری گوکس و آنگولیم کاتدرال. بیشتر اروپا بوسیله فئودالیسم تحت تأثیر قرار گرفتند در فئودالیسم رعیتها تصدی زمینهایی را که در آن کار میکردند درازای خدمات ارتشی از روسای محلی گرفتند. نتیجه آن این بود که میتوان آنها را برتر نامید نه تنها در مشاجرت محلی بلکه جهت پیروی پادشاهان برای مسافرت در سطح اروپا به جهت جنگهای صلیبی اگر از آنها خواسته میشد. جنگهای صلیبی ۱۲۷۰-۱۰۹۵ باعث مهاجرت افراد زیادی شد و همراه با آنها عقاید و مهارتهای تجاری انتقال یافت به خصوص آنهایی که در ساخت استحکامات و کارهای فلزی جهت آمادهسازی ارتش دخالت داشتند که این موارد جهت، ساخت و تزئین ساختمانها نیز به کار میرفت. مهاجرت مداوم مردم، رهبران، اشراف، اسقفها، صنعتگران و رعایا عامل مهمی درایجاد تجانس روشهای ساختمانسازی و روش شناخته شده رومانسیک علیرغم تفاوتهای محلی بود. در کلیسای آندروز، کراکو، برجهای جفت در نقشه هشت ضلعی هستند و دارای گنبدهایی با روش دوران باروک میباشند.
مذهب در سطح اروپا در اواخر قرن یازده و قرن دوازده رشد بیسابقهای در تعداد کلیساها دیده میشود. تعداد زیادی از این ساختمانها بزرگ و کوچک هنوز موجودند که شامل کلیساهای بسیار شناخته شده مانند سانارماریا در کاسمدین روم، باپتیستری در فلورانست و سان ژنوماگیوردر ورانو میباشد.
سبک امپراتوری
سبک امپراطوری (به فرانسوی: Style Empire) دومین موج نئوکلاسیسم سبکی است در طراحی وسایل و معماری و هنرهای بصری در اوایل قرن ۱۹ ام میلادی در فرانسه و متعاقباً در بقیه اروپا و ایالات متحده.
سبک معماری متابولیسم
سبک متابولیسم(به ژاپنی: Metabolism - メタボリズム) یا حرکت متابولیسم که به آمیخته گرائی نیز گاه خوانده میشود (۱۹۶۰ میلادی- ۱۹۷۵ میلادی) در ژاپن به مثابه نوعی نحوه تفکر و همکاری گروهی بود که همزمان با برگزاری گردهمائی جهانی طراحی در توکیو سال ۱۹۶۰ با تاثیرپذیری شدید از کنزو تانگه و همکار معروفش تاکاشی آسادا شکل گرفت.
معماری متابولیسم برگرفته از اشکال هندسی و فرمولهای ریاضی است که علاوه بر منعکس کردن زندگی الکترونیکی عصر مدرن، روشهای زندگی سنتی مردم ژاپن را نیز فراموش نمیکند. این سبک در دهه ۱۹۶۰ در معماری ژاپن بسیار تاثیرگذار شد و با برگزاری نمایشگاه جهانی ۱۹۷۰ اوساکا به شهرت جهانی دست یافت. با پایان گرفتن نمایشگاه جهانی اوساکا چشم اندازهای روشن و آینده گرای مردمی متابولیسم کم رنگ تر شد. کارهای اجرائی و نحوه تفکر اعضا گروه جنبه شخصی به خود گرفت و به صورت چند قطبی در آمد.
از فاکتورهای تاثیرگذار در جنبش متابولیسم، پیدایش لوازم الکترونیکی و فرهنگ نوین الکترونیک بود.
اعتقادات
لوازم الکترونیکی رادیوهای ترانزیستوری (در عصر حاضر تلفن همراه) باعث خواهند شد تا مرزهای بین محیط خصوصی و فضاهای عمومی از بین برود.
خانه همانند یک ایستگاه فضایی محیطی مملو از دستگاههای نوین هست.
مراکز عمومی مانند شبکههای اطلاع رسانی میباشند.
شهرها مراکزی برای لمس کردن تجربیات جدید هستند.
معماران برجسته متابولیسم
۱.کنزو تانگه (Kenzo Tange) (1913-2005) ایدئولوژی و خط مشی مولفههای سازهای جنبش متابولیسم را معرفی کرد.
۲. فومیهیکو ماکی (Fumihiko Maki) (1928) در زمره معماران نسل جوانی بود که در ۱۹۶۰ جنبش متابولیسم در محفل آنان شکل گرفت.
۳. کیونوری کیکوتاکه(Kiyonori Kikutake) (1928) در سراسر دوران زندگی اش به جنبش متابولیسم ژاپن وابسته بود. مهمترین مشغله ذهنی کیکوتاکه در ارتباط با طرحهای آرمان گرایانه فضایی بود که در طرح خانه شخصی اش به نام خانه آسمان در ۱۹۵۶در توکیو به نمایش در آورد.
۴. کیشو کوروکاوا (Kisho Kurokawa)(1934)
معماری کوروکاوا بهترین الگوی تندیس وارهای تجسم متابولیسم بود که با فرمهای علمی تخیلی، تجلی یافت.
3:15 pm
وکیل
وکیل کسی که از طرف شخص دیگری – اعم از حقوقی یا حقیقی – به موجب عقد وکالت برای انجام کاری مأمور میشود.
نایب السلطنه را در دوره صفویه وکیل میگفتند و عنوان وکیل الرعایا هم از همین جا برخاسته است.

وکالت
وکالت در فقه و حقوق ایران عبارت از عقدی جایز است، که به موجب آن یکی از طرفین، طرف دیگر را برای انجام امری نایب (جانشین) خود قرار میدهد. وکالت دهنده را مُوَکِّل، و وکالت گیرنده را وکیل مینامند. وکالت در لغت به معنای واگذار کردن، اعتماد و تکیه کردن به دیگری است.
انحلال
وکالت به یکی از طرق زیر منحل میشود:
فوت و جنون و سفه وکیل یا موکل.
عزل وکیل بهوسیله موکل
استعفای وکیل از سمت وکالت.
از بین رفتن متعلق وکالت
حقوق
حقوق علم بررسی قواعد اجتماعی و سیر تحول این قواعد است. بررسی روابط بین دولت و شهروند (حقوق عمومی)، روابط بین اشخاص خصوصی با هم (حقوق خصوصی). حقوق بینالملل نیز به مسائل و روابط بین ملت ها، دولت ها، اشخاص و سازمانها در عرصه فراملی و بیندولی میپردازد.
حقوق را معمولاً به مجموعه قواعد و مقرراتی که نظم اجتماعی را تامین میکند تعریف کردهاند.
علم حقوق در شاخههای اصلی خود نیز انشعابات داخلی دارد:
در حقوق عمومی:
"حقوق اساسی" به نحوه اعمال حاکمیت ملی، توزیع قدرت در میان قوا، حقوق بنیادین ملت و نهادهای اصلی قدرت با کارکرد هر یک میپردازد و "حقوق اداری" به روابط میان سازمانهای اداری دولت با مردم اختصاص دارد.
در "حقوق کیفری" که از رشتههای مهم حقوق عمومی است که مستقل از آن گسترش یافته است، پدیده مجرمانه شدت و نوع برخورد و میزان قبح جامعه و تحت تأثیر قرار گرفتن افکار عمومی در این خصوص را مورد مطالعه قرار میدهد.
در حقوق خصوصی:
رشته اصلی "حقوق مدنی" است که به روابط میان اشخاص صرف نظر از موقع اجتماعی آنان میپردازد.
حقوق تجارت
آیین دادرسی
حقوق پزشکی در میان رشتههای مختلف حقوقی مؤلفهای میان رشتهای است. شاخهای از رشتههای حقوقی است که از اوایل دهه نود میلادی برای اولین بار در کالج سلطنتی انگلیس به عنوان گرایشی از رشتههای حقوقی مورد توجه قرار گرفت و به تدریج در دانشگاههای معتبر دنیا رواج یافت.
در حقوق بینالملل:
حقوق بینالملل خصوصی که هر یک به شعبات فرعی بسیار تقسیم میشوند.
حقوق بینالملل عمومی نیز به رابطه دولتها، به منزله اعضای مستقل و برابر در جامعه بینالمللی، با یکدیگر و با سازمانهای بینالمللی و اخیراً اشخاص خصوصی میپردازد.
"حقوق بشر" که از شاخههای جدید حقوق است و جای اصلی آن در فلسفه حقوق قرار دارد، از لحاظ عملی بیشترین مباحث خود را در حقوق بینالملل عمومی و حقوق عمومی مطرح ساخته است.
حقوق بشر
حقوق بشر اساسیترین و ابتداییترین حقوقی است که هر فرد به طور ذاتی، فطری و به صرف انسان بودن از آن بهرهمند میشود. این تعریف ساده عواقب و بازتاب اجتماعی و سیاسی مهمی را برای مردم و حکومتها به دنبال دارد. مطابق اعلامیه جهانی حقوق بشر و سایر اسناد بینالمللی این حقوق ویژگیهایی همچون جهان شمول بودن، سلب ناشدنی، انتقال ناپذیری، تفکیک ناپذیری، عدم تبعیض و برابری طلبی، به هم پیوستگی و در هم تنیدگی را دارا است. از این رو به تمامی افرد در هر جایی از جهان تعلق دارد و هیچ کس را نمیتوان به صرف منطقه جغرافیایی که در آن زیست میکند، از حقوق بشر محروم کرد ضمن اینکه همهٔ افراد فارغ از عواملی چون نژاد، ملیت، جنسیت و غیره در برخورداری از این حقوق با هم برابر و یکسانند و در این خصوص کسی را بر دیگری برتری نیست. این حقوق شامل حقوق طبیعی یا حقوق قانونی که در قوانین ملی و بینالمللی موجودند میشود. دکترین و فعالین حقوق بشر، در فعالیتهای بینالمللی خود در زمینه حقوق بینالملل، نهادهای جهانی و منطقهای، سیاستهای دولتی و در فعالیتهای سازمانهای غیردولتی، اساس و شالودهٔ سیاستهای عمومی و اختصاصی در این زمینه را بنا نهاده است. در واقع میتوان گفت در صورتی که جامعهٔ جهانی در فضای صلح، با یک زبان مشترک اخلاقی، گفتگو و مباحثه کنند، این زبان مشترک اخلاقی، در واقع، حقوق بشر نامیده میشود. با این وجود هنوز امروزه دکترین حقوق بشر، نظریههایشان را در این مورد با شک و تردید بیان میکنند و مباحثه آنها بیشتر در زمینه محتوا، ماهیت و چگونگی توجیه حقوق بشر است. در واقع، پرسش بحث برانگیز همانا خود معنای حق یا حقوقی است که باید به رسمیت شناخته شود و این بحث در گفتمانهای فیلسوفان همچنان ادامه دارد.
بسیاری از ایدههای اساسی که محرک جنش حقوق بشر بود، بعد از جنگ جهانی دوم و جنایات هولوکاست گسترش و توسعه یافت، و با تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر درپاریس توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۸ به اوج خود رسید و به رسمیت شناخته شد. در جهان باستان، مفهوم حقوق بشر به گونهای که امروزه وجود دارد نبود. بلکه در جوامع باستانی به صورت مجموعهای مفصل از وظایف بود، که مفاهیمی از جمله، عدالت، مشروعیت سیاسی، شکوفایی انسان که در پی دست یابی به کرامت انسانی حاصل میشود و یا خوب بودن، فارغ از عنوان و مفهوم حقوق بشر وجود داشت. معنی مدرن و امروزی حقوق بشر در اوایل دوره مدرن و همراه با سکولاریزاسیون اروپایی از اخلاق یهودی–مسیحی مفهومش گستردهتر شد و توسعه یافت. در واقع حقوق بشر از مفهوم حقوق طبیعی گرفته شده است. حقوق طبیعی، نظریهای است که در آن قوه قانونگذار به گونهای عینی و منطقی محدود میشود. مطابق این مکتب، منطق بشری، بنیادهای قانون را از طبیعت الهام میگیرد، و از طریق قانون طبیعت، ضمانت اجرایی به دست میآورد و در واقع بخشی از سنت حقوق طبیعی قرون وسطایی به شمار میرود که در دورهٔ روشنگری توسط فیلسوفانی چون جان لاک، فرانسیس هاچسون، ژان ژاک بورلاماکی و غیره تا حدود زیادی مفهوم مدرن پیدا کرد، و در گفتمان سیاسی و انقلاب آمریکا و انقلاب فرانسه هرچه بیشتر توجه جامعه جهانی را به خود جلب کرد. لذا و بر این اساس، نظریه مدرن حقوق بشر، در طول نیمه دوم قرن بیستم، پدید آمده است. و در این دوره فعالیتهای اجتماعی و گفتمانهای سیاسی در رأس دستور کار بسیاری از ملل جهان قرار گرفت. بر اساس مقدمه اعلامیه جهانی حقوق بشر:
از آنجاییکه به رسمیت شناختن منزلت ذاتی و حقوق یکسان و انتقالناپذیر همه اعضای خانواده بشری اساس آزادی، عدالت و صلح در جهان است...
— مقدمه اعلامیه جهانی حقوق بشر
و بر طبق ماده یک اعلامیه جهانی حقوق بشر:
تمامی ابنای بشر آزاد به دنیا میآیند و از لحاظ منزلت و حقوق با هم برابرند به آنها، موهبت عقل و وجدان عطا شده است، و باید نسبت به یکدیگر روحیهٔ برادری داشته باشند.
فلسفه حقوق بشر
فلسفه حقوق بشر، به بررسی مبانی اساسی مفهوم حقوق بشر میپردازد و محتوای آن را به نقد میکشد. رویکردهای نظری متعددی وجود دارد که قصد آن توضیح چرایی و چگونگی تبدیل حقوق بشر، به بخشی از انتظارات جامعه است. یکی از قدیمیترین فلسفههای غرب در مورد حقوق بشر، حاصل اندیشه حقوق طبیعی است که از دلایل مختلف فلسفی یا دینی نشات گرفته است. دیگر نظریه در این زمینه، بر این اساس است، که حقوق بشر، رفتار اخلاقی را تعیین میکند و اخلاق اجتماعی انسان با فرایند تکامل بیولوژیکی و اجتماعی توسعه پیدا میکند (نظریه دیوید هیوم). حقوق بشر به عنوان یک جامعه شناختی از تنظیم قوانین است. همانطور که در تئوری جامعه شناختی قانون و کار از ماکس وبر، توضیح داده شده است. سایر تئوریها دراین زمینه عبارتند از افراد جامعه اقتدار و مشروعیت قوانین را قبول میکنند، در ازای امنیت و مزیتهای اقتصادی که به دست میآورند (مانند نظریه راولز). دو نظریه معاصر دیگر وجود دارند که نظریه منافع و نظریه تلاش نامیده میشوند. نظریه منافع، استدلال میکند که کارکرد اصلی حقوق بشر، محافظت و ترویج منافع انسان است، در حالیکه نظریه تلاش بر اساس ظرفیت انسان برای آزادی به حقوق بشر اعتبار میبخشد.
طبقهبندی حقوق بشر
حقوق بشر را میتوان به گونههای مختلف و متفاوتی دسته بندی و طبقهبندی کرد. رایج ترین آن در سطح بینالمللی، شیوهای از طبقه بندی است که حقوق بشر را به حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تقسیم بندی کرده است. حقوق مدنی و حقوق سیاسی، مندرج در مواد بیست و یک تا سی از اعلامیه جهانی حقوق بشر (UDHR) و در میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی (ICCPR) میباشد. حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مندرج در مواد ۲۲ تا ۲۸ از اعلامیه جهانی حقوق بشر و در میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است.(ICESCR)
تفکیک ناپذیری
اعلامیه جهانی حقوق بشر تفکیک ناپذیر است و کلیت آن را باید محترم شمرد و مورد اجرا قرار داد و هردو بخش حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و حقوق مدنی و سیاسی باید باهم اجرا شوند زیرا حقوق بشر تنها در صورتی موفقیت حاصل خواهد نمود که تمامی بخشهای آن رعایت گردد.
دستهبندی
مدافعان نظریه غیر قابل تفکیک بودن حقوق بشر، بر این باورند که حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با حقوق مدنی و سیاسی اساساً تفاوت دارند و لذا نیازمند روشها و رویکردهای کاملاً متفاوتی در پرداختن به موضوع میباشند. و از جمله ویژگیهای حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی عبارتند از:
پوزیتیو (حقوق اثباتی) بودن، به این معنی که نیاز به تصویب از سوی دولت دارند و باید از مجرای قانون گذاری وارد جامعه شوند. در حالیکه حقوق مدنی و سیاسی حقوقی هستند که فرد به صرف انسان بودن از آن بهرهمند میشود و دولت تنها باید از نقض آن جلوگیری کند و نیاز به تصویب ندارد.
محدودیت منابع داشتن، بدین معنی که این حقوق برای دولت هزینه بردار هستند و دولت در ارائه آن به مشکل تامین منبع بر میخورد.
محتاج زمان بندی و پیشروی مرحلهای هستند و به زمان قابل توجهی برای پیادهسازی نیاز دارند.
این حقوق مبهم و غیر قابل اندازهگیری، از لحاظ کمیت هستند. و قضاوت در مورد اینکه آیا به اندازه کافی به جامعه ارائه شده است یا باید به مقدار بیشتری ارائه گردد سخت و غیرممکن میباشد و در این خصوص نظرات مختلفی وجود دارد.
اجماع ناپذیر، هستند زیرا اتحادی در مورد اینکه چه حقوقی باید به این عنوان ارائه شوند وجود ندارد.
این حقوق سوسیالیستی هستند، و متضاد حقوق سرمایه داری میباشند.
این حقوق غیر قابل داوری میباشند چرا که در مورد ارایه یا نقض آن نمیتوان از طریق دادگاه قضاوت نمود.
آرمان گرایانه میباشد و نقطه مقابل حقوق قانونی که در واقعیت وجود دارد.
به همین ترتیب ویژگیهای حقوق مدنی و سیاسی عبارتند از:
نگاتیو (حقوق غیر اثباتی) به این معنی که نیازی نیست دولت برای آنها قانونی وضع کند و صرفاً باید به محافظت از این حقوق بپردازد که نقض نگردند.
هزینه بردار نیست و نیازی به منابع مالی ندارند.
فوری هستند و نیاز به برنامه زمانی ندارند به این معنی که بلافاصله بعد از که دولت تصمیم بگیرد میتواند آن را ارایه دهد.
دقیق هستند چرا که به آسانی میتوان آنها را قضاوت و اندازهگیری کرد.
غیر نظری و غیر سیاسی هستند.
کاپیتالیست (حقوق سرمایه داری) میباشند.
قابل داوری و طرح در دادگاه برای قضاوت میباشند.
حقوق قانونی واقعی میباشند و آرمان گرایانه نیستند.
اولیویا بال و پل گریدی بر این باورند که به آسانی میتوان برای هر دو شاخه طبقه بندی فوق، مثالهایی ارایه کرد که در طبقه بندی فوق نمیگنجند. به عنوان مثال به خصوص در زمینههایی مانند قابل داوری بودن، پوزیتیو بودن، محدودیت منابع و مبهم بودن.
سه نسل
نوع دیگری از طبقه بندی که توسط کارل واساک، ارائه شده است، حقوق بشر را به سه نسل تقسیم میکند: حقوق نسل اول: حقوق مدنی و سیاسی، که دربردارنده حقوق مربوط به زندگی و مشارکت سیاسی است. حقوق نسل دوم: حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که شامل حقوق مربوط به امرار معاش میشود. حقوق نسل سوم: حقوق جمعی و گروهی، که حقوق مربوط به صلح و حقوق پاکسازی محیط زیست را دربرمیگیرد. فارغ از این طبقه بندی حقوق مربوط به نسل سوم بسیار مورد بحث قرار گرفته است. این طبقه بندی در تقابل با نظریه غیر قابل تفکیک بودن قرار میگیرد چراکه به طور ضمنی بیان میکند که برخی از حقوق میتوانند به طور مستقل و فارغ از بقیه آنها وجود داشته باشند. کارشناس حقوق بشر فیلیپ آلستون استدلال میکند:
اگر هریک از شاخصههای حقوق بشر ضروری و مهم تلقی شوند پس در هیچ یک از آنها را نباید مورد بی توجهی قرار داد و این مسئله بسیار مهم است.
او و برخی دیگر معتقد به رعایت احتیاط در اولویت بندی حقوق هستند:
هر گونه اولیت بندی نباید موجب نادیده گرفتن موارد دیگر و نقض آشکار حقوق شود.
— فیلیپ آلستون
اولویت بندی در صورت لزوم، باید پایبند به مفاهیم اصلی و اصولی مانند عدم تبعیض، برابری و مشارکت باشد.
— اولیویا بال و پل گریدی
بعضی از حقوق بشر، حقوقی غیر قابل تفویض هستند. عبارت غیرقابل تفویض به این معنا است که این حقوق اساسی و سلب ناشدنی از طبیعت انسان هستند.
حفاظت بینالمللی
بعد از جنایاتی که در جنگ جهانی دوم رخ داد نگرانی برای حمایت اجتماعی و حقوقی از حقوق بشر و آزادیهای اساسی و پایه افزایش یافته بود. پایه واساس سازمان ملل متحد و مفاد منشور سازمان ملل متحد ارائه و ایجاد مبنا و بنیادی برای یک سیستم کامل و جامع از حقوق بینالملل و تلاش در زمینه حفاظت از حقوق بشر است. از آن زمان به بعد، حقوق بشر بینالمللی، توسط مجموعه به هم پیوستهای از قرادادها، عهدنامهها، سازمانها و نهادهای سیاسی پایه ریزی شد.
منشور سازمان ملل متحد
مفاد منشور سازمان ملل متحد اساساً برای توسعه و گسترش حفاظت از حقوق بشر بینالمللی است. در مقدمه آن لزوم پایبندی به حقوق اساسی بشر، حیثیت و ارزش انسانی و تساوی حقوق مرد و زن ذکر شده است. مطابق مورد سوم از ماده یک منشور، بر لزوم همکاری بینالمللی در زمینه حل مشکلات بینالمللی که دارای جنبههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی یا بشردوستانه است و در پیشبرد و تشویق احترام به حقوق بشر و آزادیهای اساسی برای همگان بدون تمایز از حیث نژاد، جنس، زبان یا مدهب تاکید شده است. ماده ۵۵ منشور تبیین مینماید که:
باتوجه به ضرورت ایجاد شرایط ثبات و رفاه برای تامین روابط مسالمتآمیز و دوستانه بینالملل براساس احترام به اصل تساوی حقوق و خودمختاری ملل، سازمان ملل متحد امور زیر را تشویق خواهد کرد:
الف- بالا بردن سطح زندگی، فراهم ساختن کار برای حصول شرایط ترقی و توسعه در نظام اقتصادی و اجتماعی؛
ب- حل مسائل بینالمللی اقتصادی، اجتماعی، بهداشتی و مسائل مربوط به آنها و همکاری بینالمللی فرهنگی و آموزشی.
ج- احترام جهانی و موثر حقوق بشر و آزادیهای اساسی برای همه بدون تبعیض از حیث نژاد، جنس و زبان یا مذهب.
همچنین ماده پنجاه و شش از منشور از اهمیت بالایی برخوردار است، چون مطابق آن، کلیه اعضا متعهد میشوند که برای نیل به مقاصد مذکور در ماده ۵۵ درهمکاری با سازمان ملل متحد اقدامات فردی یا دسته جمعی معمول دارند. رعایت و اجرای این مفاد برای طرفین آن یعنی خود سازمان و اعضا الزامی است و در واقع به عنوان یک تعهد حقوقی برای اعضای سازمان ملل متحد محسوب میشود. به طور کلی، مراجع حقوق بشر در منشور مبهم و کلی است و منشور مشتمل بر حقوق قانونی خاصی برای روش اجرای حقوق و محافظت از اجرای آن نیست به دیگر سخن ضمانت اجرایی خاصی برای قوانین آن وجود ندارد، با این وجود از اهمیت حمایت از اجرای حقوق بشر در منشور سازمان ملل متحد نباید کاسته شود. اهمیت حقوق بشر در صحنه جهانی را میتوان از روی اهمیت آن در چارچوب سازمان ملل متحد پیش بینی کرد و منشور سازمان ملل متحد را میتوان نقطه شروعی برای گسترش طیف وسیعی از اعلامیهها، عهدنامهها، پیادهسازی و اجرایی سازی ارگانهای سازمان ملل متحد، کمیتهها و گزارشها برای حفاظت از حقوق بشر محسوب نمود. حقوقی که توسط منشور سازمان ملل متحد از آنها حمایت میشود حقوق مدون و تعریف شده در اعلامیههای بینالمللی حقوق بشر است مانند اعلامیه جهانی حقوق بشر، میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی و میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی.
اعلامیه جهانی حقوق بشر
اعلامیه جهانی حقوق بشر توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۸، تا حدودی در پاسخ به جنایات جنگ جهانی دوم، به تصویب رسید. اگر چه اعلامیه جهانی حقوق بشر قطعنامههایی غیر الزام آور و فاقد ضمانت اجرا بود، اما هم اکنون پایبدی و پذیرش حقوق عرفی بینالملل تا حدودی قواعد آن را الزام آور ساخته است. اعلامیه جهانی حقوق بشر مصرانه از کشورهای عضو میخواهد که برای توسعه و گسترش تعدادی از حقوق انسانی، مدنی، اقتصادی و اجتماعی، تلاش کنند و تاکید مینماید که این حقوق بخشی از بنیاد آزادی، عدالت و صلح در جهان میباشد. اعلامیههای بینالمللی تلاش میکردند برای اینکه به طور قانونی در راستای محدود کردن دولت گام بردارند و سیستم جدیدی را پایهگذاری کنند که در آن شهروندان و دولت متقابلاً در قبال هم حق و وظیفه داشته باشند. مطابق مقدمه اعلامیه جهانی حقوق بشر در سال ۱۹۴۸:
به رسمیت شناختن منزلت ذاتی و حقوق برابر و مسلم همه اعضای خانواده بشری اساس آزادی، عدالت و صلح در جهان است.
منشور سازمان ملل خواستار ایجاد کمیسیونی برای حقوق بشر بود. النور روزولت، بیوه فرانکلین دلانو روزولت رئیس جمهوری ایالات متحده، ریاست این کمیسیون را در سال ۱۹۴۷ به عهده گرفت. تهیه، تدوین و تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر تحت هدایت و نظارت این زن متواضع و معتقد به کرامت انسانی انجام پذیرفته است. وی از طرف بسیاری از صاحب نظران به عنوان با نفوذ ترین زن قرن بیستم شناخته شده است. اعضای کمیسیون بلافاصله در مورد اینکه به مانند منشوری از حقوق باید چگونه باشد و همچنین چگونگی اجرای آن، با هم موافق نبودند. لذا کمیسیون اقدام به ایجاد یک چارچوب برای اعلامیه جهانی حقوق بشر و معاهدات همراه با آن کرد و اعلامیه جهانی حقوق بشر به سرعت در اولویت قرار گرفت. جان پیتر هامفری استاد حقوق در کانادا، رئیس بخش حقوق بشر دبیرخانه سازمان ملل، اگر چه رسماً عضو هیات مدیره کمیسیون و کمیته تهیه پیش نویس بود، ولی وی تهیه کننده مدارک اولیه چهار صد و هشت صفحهای و اولین پیش نویس اعلامیه برای کمیته تهیه پیش نویس بوده است. او در خلال بحثها نیز، نقش میانجی با ارزشی بین فلسفههای مختلف را ایفا نمود هامفری به همراه وکیل فرانسوی رنه کاسین مسئول بسیاری از پژوهشهای ملی و چگونگی ساختار اسناد بودند، آنچه در اعلامیه حقوق بشر آمده است تفسیری است از اصول اولیهای که ایشان نگاشته بودند. سندی که کاسین آن را نوشته بود شامل اصول اساسی کرامت، آزادی، برابری و برادری در دو ماده اول خود بود. که با حقوق مربوط به افراد جایگزین شد حقوق افراد در ارتباط با یکدیگر و در ارتباط با اجتماعات مانند حقوق معنوی، حقوق عمومی و سیاسی و حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و نهایتاً سه ماده اخر در متن نوشته شده توسط کاسین در زمینهٔ محدودیتها وظایف و نظم اجتماعی و سیاسی است. هامفری و کاسین در اعلامیه حقوق بشر اصولی را آوردند که از نظر قانونی قابل اجرا بود. همانطور که در بند سوم از مقدمهٔ اعلامیه جهانی حقوق بشر، سال ۱۹۴۸ منعکس شده است:
از آنجا که بایسته است تا آدمی، به عنوان آخرین راهکار، ناگزیر از شوریدن علیه بیدادگری و ستمکاری نباشد، به پاسداری حقوق بشر از راه حاکمیت قانون همت گمارد.
رنه کاسین پروفسور حقوق مدنی و متخصص در حقوق بینالملل به ویژه حقوق بشر در دانشگاه پاریس بود. او زندگیش را وقف دفاع از حقوق مردان، زنان و کودکان کرده بود به طوری که در دهه ۱۹۲۰ وی را پدر یتیمان فرانسه میخواندند. در سال ۱۹۶۸ جایزه صلح نوبل را بخاطر تهیه اولین پیش نویس کامل اعلامیه جهانی حقوق بشر دریافت نمود. قسمتی از اعلامیه جهانی حقوق بشر تحقیقی بود که توسط کمیتهای از کارشناسان بینالمللی حقوق بشر از جمله نمایندگانی از همه قارهها و همه ادیان بزرگ و با مشورت رهبرانی مانند مهاتما گاندی طراحی و نوشته شده بود. و شامل عناوینی چون حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی میشد. در این کمیته این فرض پیش بینی شده بود که تمام حقوق بشر تفکیک ناپدیر است و تمام انواع آن به گونهای مرتبط با یکدیگر فهرست شدهاند. این اصل توسط هریک از اعضای کشورهای مختلف به اتفاق آرا به تصویب رسید. (اعضا عبارت بودند از: جمهوری سوسیالیستی بلاروس شوروی، چکسلواکی، لهستان، عربستان سعودی، جمهوری سوسیالیستی اوکراین شوروی، اتحاد جنوب آفریقا، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، یوگسلاوی) با این حال بعدها موضوع مهم چالش قرار گرفت.
اعلامیه جهانی حقوق بشر به دو شاخه مختلف تقسیم شد که عبارتند از:
میثاق حقوق مدنی وسیاسی
میثاق حقوق اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، هردو میثاق باحق مردم برای تعیین سرنوشت و حاکمیت بر منابع طبیعی خود شروع میشود. بحث بر سر این که حقوق بشر بنیادی تر از حقوق اساسی است و یا برعکس تا به امروز همچنان ادامه دارد.
تدوین کنندگان میثاق در ابتدا تنها یک شاخه را در نظر گرفته بودند و پیش نویس اولیه و اصلی تنها شامل حقوق سیاسی و مدنی بود اما بعدها شاخه حقوق اقتصادی، اجتماعی نیز پیشنهاد شد. اختلاف نظر بر سر اینکه کدام شاخه پایه اساسی حقوق بشر را تشکیل میدهد، موجب ایجاد دو میثاق حقوق بشر شده است. بحث بر سر این مسئله بود که حقوق اقتصادی و اجتماعی حقوقی آرمان گرایانه میباشند و با تعریف حقوق بشر که حقوقی اساسی هستند و مردم به صرف انسان بودن از آن بهرهمند میشوند در تضاد است و میزان حقوق اقتصادی و اجتماعی به میزان ثروت و در دسترس بودن منابع مالی بستگی دارند. علاوه بر این حقوق اجتماعی و اقتصادی به ایدئولوژی یا نظریه اقتصادی پذیرفته شده در جامعه مرتبط میگردد. در حالیکه به عکس آن، حقوق اساسی بشر، کاملاً منطبق با طبیعت انسان (تواناییهای جسمی و روانی) میباشند. همچنین دیگر بحثها بر سر این است که حقوق اقتصادی، متناسب با موقعیت افراد الزام آور و ضروری است و نیز در مورد آن اجماع وجود ندارد و همگی در این زمینه توافق دارند که ابزارهای مورد نیاز برای اجرایی کردن حقوق اقتصادی و اجتماعی، با ابزارهای مورد نیازی برای اجرایی نمودن حقوق مدنی و سیاسی کاملاً متفاوت میباشند.
این بحثها و تمایل برای هرچه بیشتر به امضا رساندن قوانین حقوق بشر، منجر به ایجاد این دو میثاق شد. بلوک شوروی و تعدادی از کشورهای در حال توسعه بر این باور بودند که باید همه حقوق در یک قطعنامه واحد گنجانیده شود. هردو میثاق به کشورها اجازه میدادکه برخی از حقوق را فسخ کنند. و موافقان امضای آن، در معاهده اجماع و اکثریت کافی را بدست نیاوردند.
پیمان نامههای بینالمللی
در سال ۱۹۶۶ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی (ICCPR) و میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی(ICESCR) در سازمان ملل متحد، به تصویب رسید. کشورهایی که این پیمان را امضا کردند رعایت حقوق مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر برایشان الزام آور بود و به ایجاد قوانین مربوط به حقوق بشر، متعهد شدند. از آن زمان به بعد معاهدات و قوانین متعدد دیگر در سطح بینالمللی ارائه شدهاند. آنها به طور کلی به عنوان اسناد حقوق بشر شناخته شده است. برخی از این معاهدات مهم که در ارتباط با میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی و میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به تصویب رسیدهاند مانند معاهدات هفت هستهای" عبارتند از:
کنوانسیون رفع همه اشکال تبعیض نژادی (که در سال ۱۹۶۶ به تصویب رسید و در سال ۱۹۶۹ لازمالاجرا شد).
کنوانسیون امحای کلیه اشکال تبعیض علیه زنان (که در سال ۱۹۷۹ به تصویب رسید و در سال ۱۹۸۱ لازمالاجرا شد).
کنوانسیون سازمان ملل متحد علیه شکنجه (که در سال ۱۹۸۴ به تصویب رسید و در سال ۱۹۸۴ لازمالاجرا شد).
کنوانسیون حقوق کودک (که در سال ۱۹۸۹ به تصویب رسید و در سال ۱۹۸۹ لازمالاجرا شد)
کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت (که در سال ۲۰۰۶ به تصویب رسید و در سال ۲۰۰۸ لازمالاجرا شد).
کنوانسیون بینالمللی حمایت از حقوق کارگران مهاجر و اعضای خانوادهشان (که در سال ۱۹۹۰ به تصویب رسید و در سال ۲۰۰۳ لازمالاجرا شد).
نقض حقوق بشر
نقض حقوق بشر زمانی رخ میدهد که توسط دولت و یا نهاد غیر دولتی برخی از افراد مورد سوءاستفاده قرار بگیرند، یا حقوق اساسی (از جمله حقوق مدنی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی) آنها انکار و نادیده گرفته شود، و یا هنگامی که هر دولت یا نهاد غیر دولتی بخشی از پیمان میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی و یا دیگر حقوق بینالمللی و حقوق بشر دوستانه را در مورد برخی از افراد رعایت نکند. لذا در مورد نقض حقوق بشر سازمان ملل متحد شورایی را تعیین کرده تحت عنوان شورای امنیت که تنها تریبون و دادگاهی است که در اینگونه موارد تصمیم گیری میکند. چنانچه مطابق ماده ۳۹ منشور سازمان ملل متحد: شورای امنیت وجود هرگونه تهدید علیه صلح، نقض صلح، یا عمل تجاوز را احراز و توصیههایی خواهد نمود یا تصمیم خواهد گرفت که برای حفظ یا اعاده صلح و امنیت بینالمللی به چه اقداماتی برطبق مواد ۴۱ و ۴۲ باید مبادرت شود. سازمانهای غیر دولتی مستقل، از جمله سازمان عفو بینالملل، فدراسیون بینالمللی حقوق بشر، دیدهبان حقوق بشر، سازمان جهانی مبارزه با شکنجه، خانه آزادی، آزادی بیان بینالمللی و سازمان ضد برداری، نظارت میشود. کار این سازمانها این است که: شواهد و مدارک و اسناد نقض حقوق بشر را جمع آوری میکند و و سپس از طریق تحت فشار قرار دادن سعی بر اجرای قوانین حقوق بشر دارد. جنگها و جنایات جنگی، جنایت علیه بشریت از جمله نسلکشی، نقض قوانین بینالمللی بشردوستانه از جدی ترین موارد نقض حقوق بشر به شمار میروند. افشاگری و آگاه ساختن جهان و اعتراض به رفتارهای غیر انسانی اغلب منجر به درخواست برای کمک و گاهی بهبود شرایط میشود. شورای امنیت سازمان ملل متحد برای حفظ صلح کار میکند و سایر ملل و معاهدات (ناتو)، در هنگام لزوم برای حفاظت از حقوق بشر مداخله میکنند.به عنوان مثال در سالهای ۱۹۵۳ تا ۲۰۱۳ بیش از ۷۰ قطعنامه علیه جنایات اسرائیل در سازمان ملل تصویب شده است. از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۳ تعداد ۱۵۲۳ کودک توسط اسرائیلیها کشته شدهاند.امریکا به طور متوسط روزانه ۸.۵ میلیون دلار به اسرائیل کمک کردهاست.اسرائیل تا به حال ۲۷۰۰۰ خانهی فلسطینیان را تخریب کرده است.۵۰۲۳ سیاستمدار فلسطینی بازداشت یا زندانی شدهاند.۲۶۳ شهرک صهیونیست نشین در سرزمینهای متعلق به فلسطینیان ساختهشدهاست. که با جنایات هیتلر قابل مقایسه است.
وکیل کسی که از طرف شخص دیگری – اعم از حقوقی یا حقیقی – به موجب عقد وکالت برای انجام کاری مأمور میشود.
نایب السلطنه را در دوره صفویه وکیل میگفتند و عنوان وکیل الرعایا هم از همین جا برخاسته است.

وکالت
وکالت در فقه و حقوق ایران عبارت از عقدی جایز است، که به موجب آن یکی از طرفین، طرف دیگر را برای انجام امری نایب (جانشین) خود قرار میدهد. وکالت دهنده را مُوَکِّل، و وکالت گیرنده را وکیل مینامند. وکالت در لغت به معنای واگذار کردن، اعتماد و تکیه کردن به دیگری است.
انحلال
وکالت به یکی از طرق زیر منحل میشود:
فوت و جنون و سفه وکیل یا موکل.
عزل وکیل بهوسیله موکل
استعفای وکیل از سمت وکالت.
از بین رفتن متعلق وکالت
حقوق
حقوق علم بررسی قواعد اجتماعی و سیر تحول این قواعد است. بررسی روابط بین دولت و شهروند (حقوق عمومی)، روابط بین اشخاص خصوصی با هم (حقوق خصوصی). حقوق بینالملل نیز به مسائل و روابط بین ملت ها، دولت ها، اشخاص و سازمانها در عرصه فراملی و بیندولی میپردازد.
حقوق را معمولاً به مجموعه قواعد و مقرراتی که نظم اجتماعی را تامین میکند تعریف کردهاند.
علم حقوق در شاخههای اصلی خود نیز انشعابات داخلی دارد:
در حقوق عمومی:
"حقوق اساسی" به نحوه اعمال حاکمیت ملی، توزیع قدرت در میان قوا، حقوق بنیادین ملت و نهادهای اصلی قدرت با کارکرد هر یک میپردازد و "حقوق اداری" به روابط میان سازمانهای اداری دولت با مردم اختصاص دارد.
در "حقوق کیفری" که از رشتههای مهم حقوق عمومی است که مستقل از آن گسترش یافته است، پدیده مجرمانه شدت و نوع برخورد و میزان قبح جامعه و تحت تأثیر قرار گرفتن افکار عمومی در این خصوص را مورد مطالعه قرار میدهد.
در حقوق خصوصی:
رشته اصلی "حقوق مدنی" است که به روابط میان اشخاص صرف نظر از موقع اجتماعی آنان میپردازد.
حقوق تجارت
آیین دادرسی
حقوق پزشکی در میان رشتههای مختلف حقوقی مؤلفهای میان رشتهای است. شاخهای از رشتههای حقوقی است که از اوایل دهه نود میلادی برای اولین بار در کالج سلطنتی انگلیس به عنوان گرایشی از رشتههای حقوقی مورد توجه قرار گرفت و به تدریج در دانشگاههای معتبر دنیا رواج یافت.
در حقوق بینالملل:
حقوق بینالملل خصوصی که هر یک به شعبات فرعی بسیار تقسیم میشوند.
حقوق بینالملل عمومی نیز به رابطه دولتها، به منزله اعضای مستقل و برابر در جامعه بینالمللی، با یکدیگر و با سازمانهای بینالمللی و اخیراً اشخاص خصوصی میپردازد.
"حقوق بشر" که از شاخههای جدید حقوق است و جای اصلی آن در فلسفه حقوق قرار دارد، از لحاظ عملی بیشترین مباحث خود را در حقوق بینالملل عمومی و حقوق عمومی مطرح ساخته است.
حقوق بشر
حقوق بشر اساسیترین و ابتداییترین حقوقی است که هر فرد به طور ذاتی، فطری و به صرف انسان بودن از آن بهرهمند میشود. این تعریف ساده عواقب و بازتاب اجتماعی و سیاسی مهمی را برای مردم و حکومتها به دنبال دارد. مطابق اعلامیه جهانی حقوق بشر و سایر اسناد بینالمللی این حقوق ویژگیهایی همچون جهان شمول بودن، سلب ناشدنی، انتقال ناپذیری، تفکیک ناپذیری، عدم تبعیض و برابری طلبی، به هم پیوستگی و در هم تنیدگی را دارا است. از این رو به تمامی افرد در هر جایی از جهان تعلق دارد و هیچ کس را نمیتوان به صرف منطقه جغرافیایی که در آن زیست میکند، از حقوق بشر محروم کرد ضمن اینکه همهٔ افراد فارغ از عواملی چون نژاد، ملیت، جنسیت و غیره در برخورداری از این حقوق با هم برابر و یکسانند و در این خصوص کسی را بر دیگری برتری نیست. این حقوق شامل حقوق طبیعی یا حقوق قانونی که در قوانین ملی و بینالمللی موجودند میشود. دکترین و فعالین حقوق بشر، در فعالیتهای بینالمللی خود در زمینه حقوق بینالملل، نهادهای جهانی و منطقهای، سیاستهای دولتی و در فعالیتهای سازمانهای غیردولتی، اساس و شالودهٔ سیاستهای عمومی و اختصاصی در این زمینه را بنا نهاده است. در واقع میتوان گفت در صورتی که جامعهٔ جهانی در فضای صلح، با یک زبان مشترک اخلاقی، گفتگو و مباحثه کنند، این زبان مشترک اخلاقی، در واقع، حقوق بشر نامیده میشود. با این وجود هنوز امروزه دکترین حقوق بشر، نظریههایشان را در این مورد با شک و تردید بیان میکنند و مباحثه آنها بیشتر در زمینه محتوا، ماهیت و چگونگی توجیه حقوق بشر است. در واقع، پرسش بحث برانگیز همانا خود معنای حق یا حقوقی است که باید به رسمیت شناخته شود و این بحث در گفتمانهای فیلسوفان همچنان ادامه دارد.
بسیاری از ایدههای اساسی که محرک جنش حقوق بشر بود، بعد از جنگ جهانی دوم و جنایات هولوکاست گسترش و توسعه یافت، و با تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر درپاریس توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۸ به اوج خود رسید و به رسمیت شناخته شد. در جهان باستان، مفهوم حقوق بشر به گونهای که امروزه وجود دارد نبود. بلکه در جوامع باستانی به صورت مجموعهای مفصل از وظایف بود، که مفاهیمی از جمله، عدالت، مشروعیت سیاسی، شکوفایی انسان که در پی دست یابی به کرامت انسانی حاصل میشود و یا خوب بودن، فارغ از عنوان و مفهوم حقوق بشر وجود داشت. معنی مدرن و امروزی حقوق بشر در اوایل دوره مدرن و همراه با سکولاریزاسیون اروپایی از اخلاق یهودی–مسیحی مفهومش گستردهتر شد و توسعه یافت. در واقع حقوق بشر از مفهوم حقوق طبیعی گرفته شده است. حقوق طبیعی، نظریهای است که در آن قوه قانونگذار به گونهای عینی و منطقی محدود میشود. مطابق این مکتب، منطق بشری، بنیادهای قانون را از طبیعت الهام میگیرد، و از طریق قانون طبیعت، ضمانت اجرایی به دست میآورد و در واقع بخشی از سنت حقوق طبیعی قرون وسطایی به شمار میرود که در دورهٔ روشنگری توسط فیلسوفانی چون جان لاک، فرانسیس هاچسون، ژان ژاک بورلاماکی و غیره تا حدود زیادی مفهوم مدرن پیدا کرد، و در گفتمان سیاسی و انقلاب آمریکا و انقلاب فرانسه هرچه بیشتر توجه جامعه جهانی را به خود جلب کرد. لذا و بر این اساس، نظریه مدرن حقوق بشر، در طول نیمه دوم قرن بیستم، پدید آمده است. و در این دوره فعالیتهای اجتماعی و گفتمانهای سیاسی در رأس دستور کار بسیاری از ملل جهان قرار گرفت. بر اساس مقدمه اعلامیه جهانی حقوق بشر:
از آنجاییکه به رسمیت شناختن منزلت ذاتی و حقوق یکسان و انتقالناپذیر همه اعضای خانواده بشری اساس آزادی، عدالت و صلح در جهان است...
— مقدمه اعلامیه جهانی حقوق بشر
و بر طبق ماده یک اعلامیه جهانی حقوق بشر:
تمامی ابنای بشر آزاد به دنیا میآیند و از لحاظ منزلت و حقوق با هم برابرند به آنها، موهبت عقل و وجدان عطا شده است، و باید نسبت به یکدیگر روحیهٔ برادری داشته باشند.
فلسفه حقوق بشر
فلسفه حقوق بشر، به بررسی مبانی اساسی مفهوم حقوق بشر میپردازد و محتوای آن را به نقد میکشد. رویکردهای نظری متعددی وجود دارد که قصد آن توضیح چرایی و چگونگی تبدیل حقوق بشر، به بخشی از انتظارات جامعه است. یکی از قدیمیترین فلسفههای غرب در مورد حقوق بشر، حاصل اندیشه حقوق طبیعی است که از دلایل مختلف فلسفی یا دینی نشات گرفته است. دیگر نظریه در این زمینه، بر این اساس است، که حقوق بشر، رفتار اخلاقی را تعیین میکند و اخلاق اجتماعی انسان با فرایند تکامل بیولوژیکی و اجتماعی توسعه پیدا میکند (نظریه دیوید هیوم). حقوق بشر به عنوان یک جامعه شناختی از تنظیم قوانین است. همانطور که در تئوری جامعه شناختی قانون و کار از ماکس وبر، توضیح داده شده است. سایر تئوریها دراین زمینه عبارتند از افراد جامعه اقتدار و مشروعیت قوانین را قبول میکنند، در ازای امنیت و مزیتهای اقتصادی که به دست میآورند (مانند نظریه راولز). دو نظریه معاصر دیگر وجود دارند که نظریه منافع و نظریه تلاش نامیده میشوند. نظریه منافع، استدلال میکند که کارکرد اصلی حقوق بشر، محافظت و ترویج منافع انسان است، در حالیکه نظریه تلاش بر اساس ظرفیت انسان برای آزادی به حقوق بشر اعتبار میبخشد.
طبقهبندی حقوق بشر
حقوق بشر را میتوان به گونههای مختلف و متفاوتی دسته بندی و طبقهبندی کرد. رایج ترین آن در سطح بینالمللی، شیوهای از طبقه بندی است که حقوق بشر را به حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تقسیم بندی کرده است. حقوق مدنی و حقوق سیاسی، مندرج در مواد بیست و یک تا سی از اعلامیه جهانی حقوق بشر (UDHR) و در میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی (ICCPR) میباشد. حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مندرج در مواد ۲۲ تا ۲۸ از اعلامیه جهانی حقوق بشر و در میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است.(ICESCR)
تفکیک ناپذیری
اعلامیه جهانی حقوق بشر تفکیک ناپذیر است و کلیت آن را باید محترم شمرد و مورد اجرا قرار داد و هردو بخش حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و حقوق مدنی و سیاسی باید باهم اجرا شوند زیرا حقوق بشر تنها در صورتی موفقیت حاصل خواهد نمود که تمامی بخشهای آن رعایت گردد.
دستهبندی
مدافعان نظریه غیر قابل تفکیک بودن حقوق بشر، بر این باورند که حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با حقوق مدنی و سیاسی اساساً تفاوت دارند و لذا نیازمند روشها و رویکردهای کاملاً متفاوتی در پرداختن به موضوع میباشند. و از جمله ویژگیهای حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی عبارتند از:
پوزیتیو (حقوق اثباتی) بودن، به این معنی که نیاز به تصویب از سوی دولت دارند و باید از مجرای قانون گذاری وارد جامعه شوند. در حالیکه حقوق مدنی و سیاسی حقوقی هستند که فرد به صرف انسان بودن از آن بهرهمند میشود و دولت تنها باید از نقض آن جلوگیری کند و نیاز به تصویب ندارد.
محدودیت منابع داشتن، بدین معنی که این حقوق برای دولت هزینه بردار هستند و دولت در ارائه آن به مشکل تامین منبع بر میخورد.
محتاج زمان بندی و پیشروی مرحلهای هستند و به زمان قابل توجهی برای پیادهسازی نیاز دارند.
این حقوق مبهم و غیر قابل اندازهگیری، از لحاظ کمیت هستند. و قضاوت در مورد اینکه آیا به اندازه کافی به جامعه ارائه شده است یا باید به مقدار بیشتری ارائه گردد سخت و غیرممکن میباشد و در این خصوص نظرات مختلفی وجود دارد.
اجماع ناپذیر، هستند زیرا اتحادی در مورد اینکه چه حقوقی باید به این عنوان ارائه شوند وجود ندارد.
این حقوق سوسیالیستی هستند، و متضاد حقوق سرمایه داری میباشند.
این حقوق غیر قابل داوری میباشند چرا که در مورد ارایه یا نقض آن نمیتوان از طریق دادگاه قضاوت نمود.
آرمان گرایانه میباشد و نقطه مقابل حقوق قانونی که در واقعیت وجود دارد.
به همین ترتیب ویژگیهای حقوق مدنی و سیاسی عبارتند از:
نگاتیو (حقوق غیر اثباتی) به این معنی که نیازی نیست دولت برای آنها قانونی وضع کند و صرفاً باید به محافظت از این حقوق بپردازد که نقض نگردند.
هزینه بردار نیست و نیازی به منابع مالی ندارند.
فوری هستند و نیاز به برنامه زمانی ندارند به این معنی که بلافاصله بعد از که دولت تصمیم بگیرد میتواند آن را ارایه دهد.
دقیق هستند چرا که به آسانی میتوان آنها را قضاوت و اندازهگیری کرد.
غیر نظری و غیر سیاسی هستند.
کاپیتالیست (حقوق سرمایه داری) میباشند.
قابل داوری و طرح در دادگاه برای قضاوت میباشند.
حقوق قانونی واقعی میباشند و آرمان گرایانه نیستند.
اولیویا بال و پل گریدی بر این باورند که به آسانی میتوان برای هر دو شاخه طبقه بندی فوق، مثالهایی ارایه کرد که در طبقه بندی فوق نمیگنجند. به عنوان مثال به خصوص در زمینههایی مانند قابل داوری بودن، پوزیتیو بودن، محدودیت منابع و مبهم بودن.
سه نسل
نوع دیگری از طبقه بندی که توسط کارل واساک، ارائه شده است، حقوق بشر را به سه نسل تقسیم میکند: حقوق نسل اول: حقوق مدنی و سیاسی، که دربردارنده حقوق مربوط به زندگی و مشارکت سیاسی است. حقوق نسل دوم: حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که شامل حقوق مربوط به امرار معاش میشود. حقوق نسل سوم: حقوق جمعی و گروهی، که حقوق مربوط به صلح و حقوق پاکسازی محیط زیست را دربرمیگیرد. فارغ از این طبقه بندی حقوق مربوط به نسل سوم بسیار مورد بحث قرار گرفته است. این طبقه بندی در تقابل با نظریه غیر قابل تفکیک بودن قرار میگیرد چراکه به طور ضمنی بیان میکند که برخی از حقوق میتوانند به طور مستقل و فارغ از بقیه آنها وجود داشته باشند. کارشناس حقوق بشر فیلیپ آلستون استدلال میکند:
اگر هریک از شاخصههای حقوق بشر ضروری و مهم تلقی شوند پس در هیچ یک از آنها را نباید مورد بی توجهی قرار داد و این مسئله بسیار مهم است.
او و برخی دیگر معتقد به رعایت احتیاط در اولویت بندی حقوق هستند:
هر گونه اولیت بندی نباید موجب نادیده گرفتن موارد دیگر و نقض آشکار حقوق شود.
— فیلیپ آلستون
اولویت بندی در صورت لزوم، باید پایبند به مفاهیم اصلی و اصولی مانند عدم تبعیض، برابری و مشارکت باشد.
— اولیویا بال و پل گریدی
بعضی از حقوق بشر، حقوقی غیر قابل تفویض هستند. عبارت غیرقابل تفویض به این معنا است که این حقوق اساسی و سلب ناشدنی از طبیعت انسان هستند.
حفاظت بینالمللی
بعد از جنایاتی که در جنگ جهانی دوم رخ داد نگرانی برای حمایت اجتماعی و حقوقی از حقوق بشر و آزادیهای اساسی و پایه افزایش یافته بود. پایه واساس سازمان ملل متحد و مفاد منشور سازمان ملل متحد ارائه و ایجاد مبنا و بنیادی برای یک سیستم کامل و جامع از حقوق بینالملل و تلاش در زمینه حفاظت از حقوق بشر است. از آن زمان به بعد، حقوق بشر بینالمللی، توسط مجموعه به هم پیوستهای از قرادادها، عهدنامهها، سازمانها و نهادهای سیاسی پایه ریزی شد.
منشور سازمان ملل متحد
مفاد منشور سازمان ملل متحد اساساً برای توسعه و گسترش حفاظت از حقوق بشر بینالمللی است. در مقدمه آن لزوم پایبندی به حقوق اساسی بشر، حیثیت و ارزش انسانی و تساوی حقوق مرد و زن ذکر شده است. مطابق مورد سوم از ماده یک منشور، بر لزوم همکاری بینالمللی در زمینه حل مشکلات بینالمللی که دارای جنبههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی یا بشردوستانه است و در پیشبرد و تشویق احترام به حقوق بشر و آزادیهای اساسی برای همگان بدون تمایز از حیث نژاد، جنس، زبان یا مدهب تاکید شده است. ماده ۵۵ منشور تبیین مینماید که:
باتوجه به ضرورت ایجاد شرایط ثبات و رفاه برای تامین روابط مسالمتآمیز و دوستانه بینالملل براساس احترام به اصل تساوی حقوق و خودمختاری ملل، سازمان ملل متحد امور زیر را تشویق خواهد کرد:
الف- بالا بردن سطح زندگی، فراهم ساختن کار برای حصول شرایط ترقی و توسعه در نظام اقتصادی و اجتماعی؛
ب- حل مسائل بینالمللی اقتصادی، اجتماعی، بهداشتی و مسائل مربوط به آنها و همکاری بینالمللی فرهنگی و آموزشی.
ج- احترام جهانی و موثر حقوق بشر و آزادیهای اساسی برای همه بدون تبعیض از حیث نژاد، جنس و زبان یا مذهب.
همچنین ماده پنجاه و شش از منشور از اهمیت بالایی برخوردار است، چون مطابق آن، کلیه اعضا متعهد میشوند که برای نیل به مقاصد مذکور در ماده ۵۵ درهمکاری با سازمان ملل متحد اقدامات فردی یا دسته جمعی معمول دارند. رعایت و اجرای این مفاد برای طرفین آن یعنی خود سازمان و اعضا الزامی است و در واقع به عنوان یک تعهد حقوقی برای اعضای سازمان ملل متحد محسوب میشود. به طور کلی، مراجع حقوق بشر در منشور مبهم و کلی است و منشور مشتمل بر حقوق قانونی خاصی برای روش اجرای حقوق و محافظت از اجرای آن نیست به دیگر سخن ضمانت اجرایی خاصی برای قوانین آن وجود ندارد، با این وجود از اهمیت حمایت از اجرای حقوق بشر در منشور سازمان ملل متحد نباید کاسته شود. اهمیت حقوق بشر در صحنه جهانی را میتوان از روی اهمیت آن در چارچوب سازمان ملل متحد پیش بینی کرد و منشور سازمان ملل متحد را میتوان نقطه شروعی برای گسترش طیف وسیعی از اعلامیهها، عهدنامهها، پیادهسازی و اجرایی سازی ارگانهای سازمان ملل متحد، کمیتهها و گزارشها برای حفاظت از حقوق بشر محسوب نمود. حقوقی که توسط منشور سازمان ملل متحد از آنها حمایت میشود حقوق مدون و تعریف شده در اعلامیههای بینالمللی حقوق بشر است مانند اعلامیه جهانی حقوق بشر، میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی و میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی.
اعلامیه جهانی حقوق بشر
اعلامیه جهانی حقوق بشر توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۸، تا حدودی در پاسخ به جنایات جنگ جهانی دوم، به تصویب رسید. اگر چه اعلامیه جهانی حقوق بشر قطعنامههایی غیر الزام آور و فاقد ضمانت اجرا بود، اما هم اکنون پایبدی و پذیرش حقوق عرفی بینالملل تا حدودی قواعد آن را الزام آور ساخته است. اعلامیه جهانی حقوق بشر مصرانه از کشورهای عضو میخواهد که برای توسعه و گسترش تعدادی از حقوق انسانی، مدنی، اقتصادی و اجتماعی، تلاش کنند و تاکید مینماید که این حقوق بخشی از بنیاد آزادی، عدالت و صلح در جهان میباشد. اعلامیههای بینالمللی تلاش میکردند برای اینکه به طور قانونی در راستای محدود کردن دولت گام بردارند و سیستم جدیدی را پایهگذاری کنند که در آن شهروندان و دولت متقابلاً در قبال هم حق و وظیفه داشته باشند. مطابق مقدمه اعلامیه جهانی حقوق بشر در سال ۱۹۴۸:
به رسمیت شناختن منزلت ذاتی و حقوق برابر و مسلم همه اعضای خانواده بشری اساس آزادی، عدالت و صلح در جهان است.
منشور سازمان ملل خواستار ایجاد کمیسیونی برای حقوق بشر بود. النور روزولت، بیوه فرانکلین دلانو روزولت رئیس جمهوری ایالات متحده، ریاست این کمیسیون را در سال ۱۹۴۷ به عهده گرفت. تهیه، تدوین و تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر تحت هدایت و نظارت این زن متواضع و معتقد به کرامت انسانی انجام پذیرفته است. وی از طرف بسیاری از صاحب نظران به عنوان با نفوذ ترین زن قرن بیستم شناخته شده است. اعضای کمیسیون بلافاصله در مورد اینکه به مانند منشوری از حقوق باید چگونه باشد و همچنین چگونگی اجرای آن، با هم موافق نبودند. لذا کمیسیون اقدام به ایجاد یک چارچوب برای اعلامیه جهانی حقوق بشر و معاهدات همراه با آن کرد و اعلامیه جهانی حقوق بشر به سرعت در اولویت قرار گرفت. جان پیتر هامفری استاد حقوق در کانادا، رئیس بخش حقوق بشر دبیرخانه سازمان ملل، اگر چه رسماً عضو هیات مدیره کمیسیون و کمیته تهیه پیش نویس بود، ولی وی تهیه کننده مدارک اولیه چهار صد و هشت صفحهای و اولین پیش نویس اعلامیه برای کمیته تهیه پیش نویس بوده است. او در خلال بحثها نیز، نقش میانجی با ارزشی بین فلسفههای مختلف را ایفا نمود هامفری به همراه وکیل فرانسوی رنه کاسین مسئول بسیاری از پژوهشهای ملی و چگونگی ساختار اسناد بودند، آنچه در اعلامیه حقوق بشر آمده است تفسیری است از اصول اولیهای که ایشان نگاشته بودند. سندی که کاسین آن را نوشته بود شامل اصول اساسی کرامت، آزادی، برابری و برادری در دو ماده اول خود بود. که با حقوق مربوط به افراد جایگزین شد حقوق افراد در ارتباط با یکدیگر و در ارتباط با اجتماعات مانند حقوق معنوی، حقوق عمومی و سیاسی و حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و نهایتاً سه ماده اخر در متن نوشته شده توسط کاسین در زمینهٔ محدودیتها وظایف و نظم اجتماعی و سیاسی است. هامفری و کاسین در اعلامیه حقوق بشر اصولی را آوردند که از نظر قانونی قابل اجرا بود. همانطور که در بند سوم از مقدمهٔ اعلامیه جهانی حقوق بشر، سال ۱۹۴۸ منعکس شده است:
از آنجا که بایسته است تا آدمی، به عنوان آخرین راهکار، ناگزیر از شوریدن علیه بیدادگری و ستمکاری نباشد، به پاسداری حقوق بشر از راه حاکمیت قانون همت گمارد.
رنه کاسین پروفسور حقوق مدنی و متخصص در حقوق بینالملل به ویژه حقوق بشر در دانشگاه پاریس بود. او زندگیش را وقف دفاع از حقوق مردان، زنان و کودکان کرده بود به طوری که در دهه ۱۹۲۰ وی را پدر یتیمان فرانسه میخواندند. در سال ۱۹۶۸ جایزه صلح نوبل را بخاطر تهیه اولین پیش نویس کامل اعلامیه جهانی حقوق بشر دریافت نمود. قسمتی از اعلامیه جهانی حقوق بشر تحقیقی بود که توسط کمیتهای از کارشناسان بینالمللی حقوق بشر از جمله نمایندگانی از همه قارهها و همه ادیان بزرگ و با مشورت رهبرانی مانند مهاتما گاندی طراحی و نوشته شده بود. و شامل عناوینی چون حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی میشد. در این کمیته این فرض پیش بینی شده بود که تمام حقوق بشر تفکیک ناپدیر است و تمام انواع آن به گونهای مرتبط با یکدیگر فهرست شدهاند. این اصل توسط هریک از اعضای کشورهای مختلف به اتفاق آرا به تصویب رسید. (اعضا عبارت بودند از: جمهوری سوسیالیستی بلاروس شوروی، چکسلواکی، لهستان، عربستان سعودی، جمهوری سوسیالیستی اوکراین شوروی، اتحاد جنوب آفریقا، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، یوگسلاوی) با این حال بعدها موضوع مهم چالش قرار گرفت.
اعلامیه جهانی حقوق بشر به دو شاخه مختلف تقسیم شد که عبارتند از:
میثاق حقوق مدنی وسیاسی
میثاق حقوق اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، هردو میثاق باحق مردم برای تعیین سرنوشت و حاکمیت بر منابع طبیعی خود شروع میشود. بحث بر سر این که حقوق بشر بنیادی تر از حقوق اساسی است و یا برعکس تا به امروز همچنان ادامه دارد.
تدوین کنندگان میثاق در ابتدا تنها یک شاخه را در نظر گرفته بودند و پیش نویس اولیه و اصلی تنها شامل حقوق سیاسی و مدنی بود اما بعدها شاخه حقوق اقتصادی، اجتماعی نیز پیشنهاد شد. اختلاف نظر بر سر اینکه کدام شاخه پایه اساسی حقوق بشر را تشکیل میدهد، موجب ایجاد دو میثاق حقوق بشر شده است. بحث بر سر این مسئله بود که حقوق اقتصادی و اجتماعی حقوقی آرمان گرایانه میباشند و با تعریف حقوق بشر که حقوقی اساسی هستند و مردم به صرف انسان بودن از آن بهرهمند میشوند در تضاد است و میزان حقوق اقتصادی و اجتماعی به میزان ثروت و در دسترس بودن منابع مالی بستگی دارند. علاوه بر این حقوق اجتماعی و اقتصادی به ایدئولوژی یا نظریه اقتصادی پذیرفته شده در جامعه مرتبط میگردد. در حالیکه به عکس آن، حقوق اساسی بشر، کاملاً منطبق با طبیعت انسان (تواناییهای جسمی و روانی) میباشند. همچنین دیگر بحثها بر سر این است که حقوق اقتصادی، متناسب با موقعیت افراد الزام آور و ضروری است و نیز در مورد آن اجماع وجود ندارد و همگی در این زمینه توافق دارند که ابزارهای مورد نیاز برای اجرایی کردن حقوق اقتصادی و اجتماعی، با ابزارهای مورد نیازی برای اجرایی نمودن حقوق مدنی و سیاسی کاملاً متفاوت میباشند.
این بحثها و تمایل برای هرچه بیشتر به امضا رساندن قوانین حقوق بشر، منجر به ایجاد این دو میثاق شد. بلوک شوروی و تعدادی از کشورهای در حال توسعه بر این باور بودند که باید همه حقوق در یک قطعنامه واحد گنجانیده شود. هردو میثاق به کشورها اجازه میدادکه برخی از حقوق را فسخ کنند. و موافقان امضای آن، در معاهده اجماع و اکثریت کافی را بدست نیاوردند.
پیمان نامههای بینالمللی
در سال ۱۹۶۶ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی (ICCPR) و میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی(ICESCR) در سازمان ملل متحد، به تصویب رسید. کشورهایی که این پیمان را امضا کردند رعایت حقوق مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر برایشان الزام آور بود و به ایجاد قوانین مربوط به حقوق بشر، متعهد شدند. از آن زمان به بعد معاهدات و قوانین متعدد دیگر در سطح بینالمللی ارائه شدهاند. آنها به طور کلی به عنوان اسناد حقوق بشر شناخته شده است. برخی از این معاهدات مهم که در ارتباط با میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی و میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به تصویب رسیدهاند مانند معاهدات هفت هستهای" عبارتند از:
کنوانسیون رفع همه اشکال تبعیض نژادی (که در سال ۱۹۶۶ به تصویب رسید و در سال ۱۹۶۹ لازمالاجرا شد).
کنوانسیون امحای کلیه اشکال تبعیض علیه زنان (که در سال ۱۹۷۹ به تصویب رسید و در سال ۱۹۸۱ لازمالاجرا شد).
کنوانسیون سازمان ملل متحد علیه شکنجه (که در سال ۱۹۸۴ به تصویب رسید و در سال ۱۹۸۴ لازمالاجرا شد).
کنوانسیون حقوق کودک (که در سال ۱۹۸۹ به تصویب رسید و در سال ۱۹۸۹ لازمالاجرا شد)
کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت (که در سال ۲۰۰۶ به تصویب رسید و در سال ۲۰۰۸ لازمالاجرا شد).
کنوانسیون بینالمللی حمایت از حقوق کارگران مهاجر و اعضای خانوادهشان (که در سال ۱۹۹۰ به تصویب رسید و در سال ۲۰۰۳ لازمالاجرا شد).
نقض حقوق بشر
نقض حقوق بشر زمانی رخ میدهد که توسط دولت و یا نهاد غیر دولتی برخی از افراد مورد سوءاستفاده قرار بگیرند، یا حقوق اساسی (از جمله حقوق مدنی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی) آنها انکار و نادیده گرفته شود، و یا هنگامی که هر دولت یا نهاد غیر دولتی بخشی از پیمان میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی و یا دیگر حقوق بینالمللی و حقوق بشر دوستانه را در مورد برخی از افراد رعایت نکند. لذا در مورد نقض حقوق بشر سازمان ملل متحد شورایی را تعیین کرده تحت عنوان شورای امنیت که تنها تریبون و دادگاهی است که در اینگونه موارد تصمیم گیری میکند. چنانچه مطابق ماده ۳۹ منشور سازمان ملل متحد: شورای امنیت وجود هرگونه تهدید علیه صلح، نقض صلح، یا عمل تجاوز را احراز و توصیههایی خواهد نمود یا تصمیم خواهد گرفت که برای حفظ یا اعاده صلح و امنیت بینالمللی به چه اقداماتی برطبق مواد ۴۱ و ۴۲ باید مبادرت شود. سازمانهای غیر دولتی مستقل، از جمله سازمان عفو بینالملل، فدراسیون بینالمللی حقوق بشر، دیدهبان حقوق بشر، سازمان جهانی مبارزه با شکنجه، خانه آزادی، آزادی بیان بینالمللی و سازمان ضد برداری، نظارت میشود. کار این سازمانها این است که: شواهد و مدارک و اسناد نقض حقوق بشر را جمع آوری میکند و و سپس از طریق تحت فشار قرار دادن سعی بر اجرای قوانین حقوق بشر دارد. جنگها و جنایات جنگی، جنایت علیه بشریت از جمله نسلکشی، نقض قوانین بینالمللی بشردوستانه از جدی ترین موارد نقض حقوق بشر به شمار میروند. افشاگری و آگاه ساختن جهان و اعتراض به رفتارهای غیر انسانی اغلب منجر به درخواست برای کمک و گاهی بهبود شرایط میشود. شورای امنیت سازمان ملل متحد برای حفظ صلح کار میکند و سایر ملل و معاهدات (ناتو)، در هنگام لزوم برای حفاظت از حقوق بشر مداخله میکنند.به عنوان مثال در سالهای ۱۹۵۳ تا ۲۰۱۳ بیش از ۷۰ قطعنامه علیه جنایات اسرائیل در سازمان ملل تصویب شده است. از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۳ تعداد ۱۵۲۳ کودک توسط اسرائیلیها کشته شدهاند.امریکا به طور متوسط روزانه ۸.۵ میلیون دلار به اسرائیل کمک کردهاست.اسرائیل تا به حال ۲۷۰۰۰ خانهی فلسطینیان را تخریب کرده است.۵۰۲۳ سیاستمدار فلسطینی بازداشت یا زندانی شدهاند.۲۶۳ شهرک صهیونیست نشین در سرزمینهای متعلق به فلسطینیان ساختهشدهاست. که با جنایات هیتلر قابل مقایسه است.
ساعت : 3:15 pm | نویسنده : admin
|
مطلب بعدی